faeze
![](/weblog/file/forum/temp01/member.png)
ارسالها : | 5 |
عضويت : | 6 /3 /1396 |
|
جوکهای خنده دار لاین و وایبر
از یارومیپرسن : تو از زنت میترسی؟ میگه :چراباید بترسم؟ لباسارو شستم اتومو کردم غذامو پختم ظرفامو شستم شیشه ها رو تمیز کردم زیر بچه رو هم عوض کردم اونی که کاراش مونده باید بترسه ! ***************** دقت کردینمیری زیربارون دهنتو مث کروکدیل باز میکنی که یه قطره بارون بره تودهنت،نمیره… حالا داری بایکی صحبت میکنی،یه تف کوچولو ازدهنش میاد بیرون صاف میره تو لوزوالمعدت ***************** دیشب بهمامانم میگم یه دختری هست خیلی منو دوست داره چیکار کنم…؟؟؟! میگه بیخیالش شو… میگم چرا ؟؟ میگه چون کسی که تو رو دوست داره حتما یه ایرادی داره.. !!! خداییش تا حالا تو زندگیم انقدر قانع نشده بودم .. ***************** ﭘﺴﺮ: باباﻭﺍﺳﻢ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﻣﻴﺨﺮﻱ؟ بابا:ﺍﮔﻪ ﺷﻴﻄﻮﻧﻲ ﻧﮑﻨﻲ، ﺑﻪ ﺣﺮفم ﮔﻮﺵ ﮐﻨﻲ، زیاد ﺑﺎ ﮐﺎﻣﭙﻴﻮﺗﺮﺑﺎﺯﻱ ﻧﮑﻨﻲ، ﻣﺴﻮﺍﮎ ﺑﺰﻧﻲ، ﻣﻌﺪﻟﺖ هم بیست ﺷﻪ ﻭﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﺧﺮﻡ! پسر: ﻣﻴﺨﻮﺍﻱ ﺗﺤﺮیم های آمریکا علیه ایران رو هم ﻭﺭﺩﺍﺭﻡ؟! ***************** این دخترهاییکه آستین مانتوشون رو تا بالای آرنج بالا می زنن من همش فکر میکنم الان میخوان وضو بگیرن !! این قدر ذهن اسلامی و سالمی دارم من!!! خدا منو حفظ کنه!! اعترافات طنز ما بچه بودیمخیر سرمون خواستیم یه کار خووب کرده باشیم دیدم یه کیسه برنج تو خونه ست برداشتم شاید نصفشو خالی کردم تو حیاط خونمون واسه اینکه پرنده ها بوخورن نوش جونشون بشه ******************************* تازه خونهخریده بودیم که ………. عموم امدش خونمون بعد سلام و احوالپرسی بهم گفتش یه زیرشلوار برام بیار براش بردم پرسید کدو اتاق برم عوض کنم. درهای اتاقها و در وردی شبیه هم بودش منم اشتباهی در ورودی رو با اتاق خواب کنارش قاطی کردم در ورودی رو نشون دادم این بنده خدا هم رفته بود تو پاگرد دیده بود که تاریکه میخواست لامپو روشن کنه که زنگ همسایه بقلی رو زده بود که دیگه خودتون تصور کنید ……. عموی بیچارم از زن همسایه بجز فشها یه چکم خورد ******************************* داداشم دیروززنگ زده به یه دختره که مزاحمش شده بود روز قبل…مکالمه شون سلام خانوم سلام خانوم میشه لطفا وقت منو پس بدین کدوم وقت ا ا ا چه زود یادت رفت خانوم,شما دیروز زنگ نزدی گفتی چند دقیقه وقتتونو به من میدید ,شما گفتید چند دقیقه یه روز گذشته هنوز پس ندادی بهم..چه روزگاری شده ها بهه هیچ کس نمیشه اعتماد کرد ******************************* مخاطبه بخیاله خودش خاصم اس داد میلاد تو اصلأ روم حساس نیستی غیرتتو نشونم بده؛بعد غروبش قرار داشتیم باهاش؛غروب شد و رفتم بیرون در حال قدم زدن بودیم که اومدم 1 خودی نشون بدم با اخم گفتم ضعیفه روسریتو بده جلو،بعدش گفت خفه شو بینم بابامم اینجور باهام نمیحرفه! غیرتم تو حلقتون ******************************* اون روز بایکی از دوستام بیرون بودیم. گفت آدامس اوربیت میخوای؟؟ گفتم نه. ولی اینقدر اصرار کرد تا گفتم باشه بده… اونم یه آدامس از تو دهنش در اورد نصفش کرد گفت بیا!!!! من چی بگم به این؟؟
امضای کاربر :
|
|
شنبه 06 خرداد 1396 - 14:57 |
|