تصویری را که مشاهده می نمایید چهره عمر بن خطاب است در سریال عمر که دراین روزها درحال پخش شدن می باشد  حال آیا واقعا عمر بن خطاب به همین زیبایی بوده است؟؟

برای پی بردن به چهره واقعی عمر به روایات در مورد ایشان مراجعه می کنیم

مردی با صورت سیاه و رنگ پریده

کان عمر آدم شدید الادمه

عمر بسیار سیاه چرده بوده

ابن عبدالبر چنین می گوید:

قد ذكر الواقدى من حدیث عاصم بن عبید الله عن سالم بن عبد الله بن عمر عن أبیه قال إنما جاءتنا الأدمة من قبل أخوالى بنى مظعون وكان أبیض لا یتزوج لشهوة إلا لطلب الولد وعاصم بن عبید الله لا یحتج بحدیثه ولا بحدیث الواقدىوزعم الواقدى أن سمرة عمر وأدمته إنما جاءت من أكله الزیت عام الرمادة وهذا منكر من القول وأصح ما فى هذا الباب والله أعلم حدیث سفیان الثورى عن عاصم بن بهدلة عن زر بن حبیش قال رأیت عمر شدید الأدمةواقدی بر اساس حدیث عاصم بن عبیدالله از عبدالله بن عمر از پدرش می گوید : سیاه چردگی ما از طرف دایی های ما از بنی مظعون به ما رسیده است و او سفید رو بود و بخاطر شهوت ازدواج نمی کرد بلکه برای طلب فرزند ازدواج می کرد . به روایت عاصم بنعبیدالله و واقدی احتجاج نمی شود .واقدی فکر کرده که علت سیاه چردگی عمر بخاطر خوردن زیتون عام الرماده می باشد ولی ابن سخن منکر است و صحیح قول دراین باب ، حدیث سفیان ثوری از عاصم بن بهدله از زر بن حبیش می باشد که گفت

: عمر را دیدم که بسیار سیه چرده بود.(1)

مردی با چشمان بسیار سرخ

کان شدید حمره العینیناو دارای چشمانی بسیار سرخ بود.(2)

مردی با چشمان لوچ

الحولان من قریش : عمر بن الخطاب و ابولهب بن عبدالمطلب و ابوجهل بن هشام

....لوچ های قریش عبارتند از : عمر بن خطاب ، ابولهب ، ابوجهل ....(3)

الحولان الاشراف (الفاروق عمر) بن الخطاب رحمه الله، (أبو لهب) بن عبد المطلب ، (أبو جهل) بن هشام...لوچ های اشراف عبارتند از : عمر بن خطاب ، ابولهب ، ابوجهل ....(4)

عن أبی رجاء العطاردی قال رأیت عمر بن الخطاب أصلع طویل أحول ذو سبلة وكان إذا حز به الأمر فتلهاابی رجاء عطاردی می گوید : عمر را دیدم که اصلع ( موهایش جلوی سرش ریخته ) و لوچ بود و سبیلی که هر وقت عصبانی می شد آن را

تاب می داد(5)مردی با درازی خارج از اعتدال

عبدالرزاق در المصنف زرّ بن حبیش نقل می کند :

 قال خَرَجَ أَهْلُ الْمَدِینَةِ فی مَشْهَدٍ لهم فإذا أنا بِرَجُلٍ

أَصْلَعَ أَعْسَرَ أَیْسَرَ قد أَشْرَفَ فَوْقَ الناس بِذِرَاعٍ علیه .... 

فقلت من هذا قالوا عُمَرُ بن الْخَطَّابِزر بن حبیش می گوید : اهل مدینه در مکانی جمع شدند ، به مردی رسیدم اصلع که با هر دو دست کار می کرد و ابقیه مردم به اندازه یک ذراع ( در حدود نیم متر ) بلند تر بود . پرسیدم او کیست ؟ گفتند : عمر بن خطاب (6)

وأنه كان طوالا حتى كأنه راكب والناس یمشونآنقدر قدش بلند بود که انگار او فسواره است و مردم ، پیاده هستند(7)مردی با پاهایی چون شترمرغپاهای شتر مرغ در هنگام راه رفتن اینگونه است که پنجه ها و جلوی کف دو پا از هم فاصله دارد ولیکن پاشنه های پا به هم نزدیک است .از همین رو همه شترمرغها " رَوحاء " هستند .گفته اند که عمر مانند شترمرغ راه می رفته و " اَروَح " بوده است .اینگونه راه رفتن شترمرغی خلیفه به نحوی بوده که در کتبلغت از آن یاد می کنند .وكل نعامة روحاء .... وفی حدیث عمر رضی الله عنه :

أنه كان أروح (8) 

منابع

1)الوافی بالوفیات  حرف عین  عمربن الخطاب ج 7ص141

2) الاستیعاب فی معرفة الاصحاب ، باب عمر ، عمر بن خطاب

3)المنمق فی أخبار قریش ، ص 405 ، مؤلف:  محمد بن حبیب البغدادی

4)المحبّر ، ص 303 ، مؤلف:  محمد بن حبیب البغدادی

5)تاریخ مدینة دمشق  ، ج 44  ص 18

6)المصنف ، ج 4 ص 477 رقم 8533

7)البدء والتاریخ ، ج 5 ص 91

8)لسان العرب ، ج 2 ص 467 ،( ماده روح)