loading...
آخرالزمان
آخرین ارسال های انجمن
فاطمه بازدید : 469 شنبه 19 مرداد 1392 نظرات (0)

در ادامه مطلب بخوانید ..

 


بسم الله الرحمن الرحیم


سال ها است که برخی از کشورها و دولت های جهان از جمله دول غربی، جنگ پنهان خطرناکی را علیه کشور ما آغاز کرده اند. این جنگ که به گفته متفکر نام آشنای آمریکایی، "ژوزف نای"، جنگ نرم نام دارد، ابعاد و جنبه های گسترده ای را در بر می گیرد و پرداختن و دفاع در مقابل آن، وظیفه ی هر انسان متفکر و دلسوزی است. 
می توان گفت سینما یکی از قدرتمندترین جبهه های این جنگ پیچیده است و ما همواره شاهد آن بوده ایم که قدرتهای بزرگ چه شرقی و چه غربی با استفاده از این ابزار، سعی در رسیدن به اهداف خود داشته اند. در همین راستا ما قصد داریم تا نقدی مختصر بر فیلم سینمایی "آرگو"، یکی ازجدیدترین تولیدات ضد ایرانی هالیوود، که طی چند ماه اخیر به اکران عمومی در آمده است داشته باشیم. در این مقاله ابتدا به تحلیل کلی این اثر پرداخته و سپس وارد جزئیات خواهیم شد.

نمای کلی

"آرگو" به تهیه کنندگی مشترک "جرج کلونی" و "گرانت هسلوف" و کارگردانی و نقش آفرینیِ بازیگر نام آشنای هالیوود "بِن اِفلک" ساخته شده است که پس از حضور در چندین جشنواره بین المللی توانست جوایز زیادی از جمله جایزه ی بهترین فیلم درام و بهترین کارگردانی از جشنواره ی "گولدن گلاب"، جایزه ی بهترین فیلم از طرف"انجمن تهیه کنندگان آمریکا" را و اخیرا جایزه بهترین فیلم بلند، بهترین فیلمنامه و بهترین تدوین از جشنواره ی"اسکار"را از آن خود کند.
داستان و موضوع اصلی این فیلم در مورد حادثه ی تاریخی تسخیر لانه ی جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام و حوادث پس از آن است، اما با چهره ای کاملا متفاوت با آنچه که ما با آن آشنا هستیم! 
داستان از این قرار است که در جریان تسخیر لانه ی جاسوسی، شش تن از دیپلماتهای آمریکایی موفق به فرار شده و مخفیانه به خانه ی سفیر کانادا در تهران پناه می برند. با مطلع شدن دولت آمریکا از این موضوع، سازمان سیا مسوول رسیدگی به این مسئله می شود. این سازمان با بررسی طرح های گوناگون، درنهایت،"تونی مندز" مامور ویژه ی سیا، که متخصص فراری دادن اشخاص است و داستان نیز بر اساس خاطرات وی رقم می خورد را برای نجات این دیپلمات ها به ایران می فرستد. در جریان این عملیات، مندز برای مخفی کردن هویت خود و دیپلمات ها، به عنوان تهیه کننده ی فیلمی علمیتخیلی به نام "آرگو" به ایران سفر می کند تا با معرفی دیپلمات ها به عنوان گروه فیلمسازی، بتواند آن ها را از ایران خارج کند. همچنین در حین انجام این عملیات، دولت و سفارت کانادا در تهران به طور مستقیم با مندز و سازمان سیا همکاری می کنند.

آرگو در یک نگاه

می توان گفت "آرگو" فیلمی خوش ساخت است که در آن سعی شده همواره احساس هیجان، دلهره و به طور کلی کشمکش های یک درام سینمایی جذاب حفظ شود تا مخاطب را مجبور به نشستن و تماشای فیلم تا پایان کند. چینش و نظم موجود در سکانس ها و صحنه های فیلم به گونه ای است که مخاطب به سرعت با آن ارتباط برقرار کرده و درگیر داستان فیلم می شود. عناصرِ هنری به کار رفته در فیلم نیز ساده، درحد اعتدال و مطلوب هستند که برای این نوع ژانر سینمایی کافی و مناسب است. با این وجود کارگردان در مواردی ضعف هایی از خود نشان داده که برای نمونه می توان به شخصیت پردازی ضعیف شخصیتهای ایرانی در فیلم اشاره کرد. همچنین سکانس نهایی فرار دیپلمات ها از ایران به اندازه ی کافی پخته و پردازش شده نیست. تک بُعدی پیش رفتن داستان فیلم نیز گاهی به چشم می آید که این مورد هم مانند موارد بالا جزء نکات منفی این اثر از لحاظ فنی به شمار می رود.

آرگو از نگاه دیگر منتقدان

اگر بخواهیم بحث را از دیدگاه منتقدان غربی ادامه دهیم، این موضوع قابل توجه است که با وجود تعریف و تمجید های زیادی که از "آرگو "می شود، گروهی از منتقدان، نظر متفاوتی درباره ی این فیلم ارائه می دهند. برخی از این افراد معتقدند که این فیلم یک اثر درجه دو و در حد متوسط هالیوود است که از لحاظ کارگردانی و فنی، فیلمی معمولی است و از روی دستورالعمل های متداول فیلمسازی ساخته شده و ابتکار و خلاقیت خاصی در آن به کار نرفته است. همچنین آنان عقیده دارند که موفقیت ها و دست آورد های این فیلم، بیشتر به دلیل مسائل سیاسی و سوژه ای است که در این فیلم به آن پرداخته شده است. از سویی دیگر گروهی از منتقدان غربی بر این باورند که این اثر بیشتر ،اثری تبلیغی و سفارشی است تا اثری تاریخی و مستند، که همین امر موجب بی اعتمادی مخاطبان به این فیلم خواهد شد.

حال به فضای کلی و موضوعات قابل توجهی که در بحث محتوایی فیلم مطرح می شود می پردازیم.


تقبیح چهره ی مردم ایران

در اغلب صحنه های این فیلم که فضای ایرانِ پس از انقلاب اسلامی سال 58 را نشان می دهد، احساس اختناق و وحشت به بیننده منتقل می شود. اعدام های خیابانی بدون محاکمه، جسد های به دار آویخته شده در خیابان ها، افراد مسلح در همه جای شهر و صحبت از شکنجه و قتل و کشتار در بین شخصیت های فیلم در سکانس های متعدد نمونه هایی از این فضاسازی های مغرضانه است. همچنین مردم ایران دارای درک پایین از هنر و سینما، خشن، ستیزه جو و نامتعادل نشان داده شده اندکه حتی تحمل حضور اتباع خارجی را هم به هیچ وجه ندارند.

تاریخ به روایت بن افلک

یکی از مسائل قابل توجه این اثر، بعد تاریخی و مستند آن است. روایت آرگو از تاریخ معاصر ایران به حدی ضعیف است که می توان با جدیت گفت بن افلک حتی زحمت مطالعه ی چند کتاب مختلف تاریخی در مورد ایران را نیز به خود نداده است. به طور مثال در مستندی کوتاه که ابتدای فیلم نمایش داده می شود گفته می شود "در سال 1950 مردم ایران، محمد مصدق را به عنوان نخست وزیر انتخاب کردند!" و یا در جایی دیگر "بعد از کودتای 28 مرداد، رضا پهلوی برتخت نشست". این در حالی است که حتی یک دانش آموز دبیرستانی در ایران هم می داند که دکتر مصدق، نخست وزیر معرفی شده از طرف شاه به مجلس ملی بود، نه نخست وزیر منتخب مردم ایران با رای مستقیم و یا اینکه رضا پهلوی، همان رضاخان میرپنج است و کسی که بعد از کودتای 28 مرداد به تخت نشست پسر او، محمدرضا بود نه خود او. تمامی این موارد خود نشان دهنده ی سطح پایین اطلاعات افلک درباره ی تاریخ معاصر ایران و تحقیقات اندک او در این زمینه است.

بر اساس یک داستان واقعی !

برخلاف عبارت "بر اساس یک داستان واقعی" که در ابتدای فیلم نمایش داده می شود، در این فیلم مانند سایر آثار هالیوود، دورغ پردازی و وارونه نشان دادن واقعیات به وفور به چشم می خورد. در بیشتر صحنه های فیلم که در واقع حوادث واقعی رخ داده در زمان ماجرای تسخیر لانه ی جاسوسی را نشان می دهد، مطالب، کاملا خلاف با واقعیت روایت می شود. به عنوان مثال در داستان فیلم، این کودکان هستند که روی تکه های خرد شده ی اسناد موجود در سفارت آمریکا ،کار و آن ها را به هم وصل می کنند نه دانشجویان پیرو خط امام! یا در ابتدای فیلم افرادی که سفارت آمریکا را تسخیر می کنند مسلح اند و مانند یک گروهک تروریستی سازمان یافته عمل می کنند و هیچ شباهتی به دانشجویان پیرو خط امام ندارند. 

پاسدارِ انقلاب یا ...

موضوع دیگر ،پاسداران انقلاب اسلامی هستند که کارگردان در طول فیلم سعی کرده که به طور ویژه روی آن ها مانور دهد. در این اثر، پاسداران، انسان هایی خشن و دارای عقاید بسته نشان داده شده اند که آزادند تا دست به هر جنایت و عمل غیر انسانی بزنند. از اعدام افراد در درب منزل آن ها گرفته تا بازجویی از هر شخصی که بخواهند. به عنوان نمونه می توان به شکنجه ی گروگان ها توسط پاسداران با روش هایی همچون تیرباران نمایشی،که به منظور شکنجه ی روحی- روانی انجام می شود، اشاره کرد. همچنین پاسداران انقلاب اسلامی از نظر ظاهر و شکل و قیافه، ظاهری خاص دارند و بیشتر شبیه به کمونیستها نشان داده شده اند تا افراد حزب اللهی و مذهبی. مقرّ سپاه پاسداران نیز به گونه ای نمایش داده شده که بیشتر به زندان های مخوف ساواک شبیه است تا مقرّ سپاه پاسداران؛ مکانی مخوف و مبهم که از همه جای آن صدای شکنجه و ضرب و شتم افراد به گوش می رسد.

رد پای همیشگی 

موضوع دیگری که در این فیلم می توان به آن اشاره کرد، استفاده از برخی نماد های فراماسونری است که گاه به طریقی زیرکانه و گاه به طور ناشیانه در معرض دید بیننده قرار داده شده اند. به عنوان مثال دریکی از سکانس های فیلم، نمایی از ابلیسک معروف نزدیک کاخ سفید به نمایش گذاشته می شود و لحظه ای بعد، تصویر محو شده و بر روی عبارت “69 Days later” فوکوس می شود، هارمونی معنادار عدد 69 و ابلیسک که هر دو از معروف ترین نمادهای فراماسونری هستند، یا در لوکیشنی که مقرّ سپاه پاسداران را نشان می دهد، اگر به کف سالن دقت کنیم متوجه می شویم که سالن با کاشی های شطرنجی سنگفرش شده است.

سخن آخر

با توجه به جو و فضای کلی حاکم بر فیلم و مطالب گفته شده می توان با جدّیت گفت که این فیلم، اثری کاملا ضد ایرانی بوده و تصویری مغرضانه از نظام نوپای جمهوری اسلامی پس از انقلاب و مردم آن به مخاطب ارائه می دهد و به هیچ وجه نمی توان آن را اثری تاریخی و مستند دانست.
جدایِ از سیر داستان و مسائل فنی فیلم، این اثر در نهایت، همان داستان و سناریوی تکراری و محبوب آمریکایی ها یعنی "پیروزی قهرمانان آمریکایی، و شکست آدم بد های شرقی و یا مسلمان " است و پیروزی همیشگی و افتخارآمیز دولت آمریکا بر دشمنانش را به نمایش می گذارد و از لحاظ محتوا و درونمایه، حرف جدیدی برای گفتن ندارد. به علاوه می توان با استناد به شواهد واقعی و مستند تاریخی اظهار داشت که این اثر، نوعی از "کاه ،کوه ساختن" است. زیرا حادثه ی فرار شش دیپلمات از سفارت آمریکا در سال 58 آنقدر بی اهمیت است که پرداختن تا این حد به این موضوع را نمی توان جز به خاطر اهداف سیاسی، غرض ورزی و دشمنی با مردم و نظام جمهوری اسلامی ایران دانست. از سویی دیگر می توان گفت این فیلم تلاشی برای کمرنگ کردن شکست های ایالات متحده آمریکا در جریان حادثه ی تسخیر لانه ی جاسوسی و حوادث پس از آن است. حوادثی که پیامد های سیاسی، اجتماعی و بین المللی غیر قابل جبرانی برای دولت آمریکا در پی داشت. ازجمله ی این پیامدها می توان به فرو ریختن هیمنه و هیبت پوشالی دولت آمریکا در بین ملت های جهان اشاره کرد؛ همچنین ماجرای صحرا ی طبس، که برای نجات گروگان ها طراحی شده بود، موجب از بین رفتن وجهه ی ضد جنگ و چهره ی دیپلماتیک آمریکا و افشای دروغین بودن ادعاهای دولت آمریکا، برای مذاکره شد. این پیامد های فاجعه بار، در آخر حتی به جایی رسید که موجب شکست کارتر، رئیس جمهور وقت امریکا در دوره ی بعدی انتخابات ریاست جمهوری شد.

در پایان امیدواریم که توانسته باشیم اندکی از وظیفه ی خود در روشنگری و آگاه سازی افکار عمومی را انجام و نقدی منصفانه از این اثر ارائه داده باشیم. به امید آن که روزی، ابزار و علم رسانه به طورکامل و تاثیرگذار در دست انسان های صالح و حامی ملت ها و ظلم دیدگان جهان قرار بگیرد. 


محمد موسی الرضایی

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    آیا از عملکرد سایت و موضوعات راضی هستید؟
    بیشترین مطالب درباره چی باشن؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 413
  • کل نظرات : 189
  • افراد آنلاین : 38
  • تعداد اعضا : 141
  • آی پی امروز : 259
  • آی پی دیروز : 84
  • بازدید امروز : 436
  • باردید دیروز : 146
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,191
  • بازدید ماه : 1,191
  • بازدید سال : 58,658
  • بازدید کلی : 598,806