loading...
آخرالزمان
آخرین ارسال های انجمن
فاطمه بازدید : 426 یکشنبه 09 خرداد 1395 نظرات (0)
صوت ها
سخنرانی استاد رائفی پور-ولادت حضرت علی اکبر-29 اردیبهشت95-تهران-14.7 MBدانلود فایل
سخنرانی استاد رائفی پور-ولادت حضرت علی اکبر-29 اردیبهشت95-تهران-4.45 MBدانلود فایل
فاطمه بازدید : 790 سه شنبه 05 خرداد 1394 نظرات (0)

سخنان حضرت علی علیه السلام

گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html

تبیان زنجان 

لَا تَستَحِ مِن إِعطاءِ القلیلِ فَإنَّ الحِرمَانَ أَقَلُّ مِنهَ

از بخشیدن اندک شرم مکن، زیرا ناامیدکردن کمتر از آن است.

"Be not being ashamed of granting a scanty thing because , verily , giving nothing is less than that."

 

تبیان زنجان

أَفضَلُ الاعمالِ مَا أَکرَهتَ نَفسَکَ عَلَیهِ

برترین اعمال ، عملی است که نفس اماره ات را با وجود کراهت به انجام آن وادار کنی

The best deeds are the one that you make your despotic soul do that which it dislikes (to do

تبیان زنجان

سُئِلَ امیر المومنین علی علیه السلام عَنِ الیمانِ فَقالَ:

الایمانُ مَعرِفَةٌ بِالقَلبِ وَ اِقرارٌ بِللِّسانِ عَمَلٌ بِالارکاَنِ

از آن حضرت درباره ایمان سوال شد ؛ فرمودند: ایمان، معرفت قلبی است، و اقرار به زبان و عمل به اعضاء و جوارح.

Once Amir-ul-Mu 'mineen Ali was asked about faith , then he answered.

"Faith is congnition in the heart, confession by the tongue, and practice by the limbs."

تبیان زنجان

مَن عَظَّمَ صِغارَ المَصائبِ ابتِلاهُ اللهُ بِکِبارِهَا

هر کس مصائب و اندوه های کوچک را بزرگ شمارد، خداوند او را به اندوه بزرگ تر گرفتار می گرداند.

"Whoever enlarges his small inflictions , Allah will inflict him with greater than them."

تبیان زنجان

کُم مِن أکلَةٍ مَنَعَت أَکَلَاتٍ

بسا، یک خوردن ، از خوردن های زیادی جلوگیری می کند.

"It happens that eating one thing hinders eating many other things."

تبیان زنجان

بِئسَ الزَّادُ الی المَعادِ العُدوانُ عَلَی العبادِ

چه بد توشه ای است برای معاد، دشمنی با بندگان.

"What a bad provision for resurrection is enmity unto the servants (of Allah).

تبیان زنجان

اَلغیبَةُ جُهدُالعاجِزِ

غیبت کردن کوشش (فرد) ناتوان است.

"Backbiting is the endeavor of a feeble person"

تبیان زنجان

مَن وَضَعَ نَفسَه مَواضِعَ التُّهمَةِ فَلا یَلُومَنَّ مَن أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ

هر کس خود را در معرض تهمت قرار دهد، نباید کسی را که به او بدگمان می شود ملامت کند.

"Every one who causes himself to be imposed in an accusation he should not blame the one who is suspicions to him."

تبیان زنجان

فَوتُ الحاجَةِ أَهوَنُ مِن طَلَبِها إلَی غَیرِ أَهلِها

از دست رفتن حاجت بهتر از مطالبه آن از شخص ناشایسته است.

"Losing someone 's need is better than demanding it from a mean person."

تبیان زنجان

الدَّاعی بِلا عَمَلٍ کَالرَّامی بِلا وَتَرٍ

کسی که دیگران را به کاری بخواند که خود به آن عمل نمی کند مانند تیراندازی است که بخواهد با کمان بدون زه، تیراندازی کند.

"A caller with no action is like a bow without a cord."



فاطمه بازدید : 485 یکشنبه 03 خرداد 1394 نظرات (0)

دانلود سخنرانی استاد رائفی پور 31 اردیبهشت 94 هیئت مکتب الزهرا (سلام الله علیها)

صوت ها

دانلود سخنرانی استاد رائفی پورشب میلاد امام حسین(علیه السلام)-45 دقیقه-7.8مگابایتدانلود فایل
دانلود سخنرانی استاد رائفی پورشب میلاد امام حسین(علیه السلام)-45 دقیقه-26.9مگابایتدانلود فایل

فاطمه بازدید : 344 جمعه 29 شهریور 1392 نظرات (0)

چنین روایت شده كه وقتى اصحاب پیغمبر ـ صلّى اللّه علیه و آله ـ با یكدیگر مذاكره مى نمودند كه كدام یك از حروف هجا در كلام زیادتر استعمال مى شود، بالاخره رأى همه بر آن قرار گرفت كه الف زیادتر در كلام مى باشد.
ناگاه حضرت امیر المؤمنین ـ علیه آلاف التحیة و الثناء ـ وارد گردید و بدون آن كه قبلاً فكر كند و ترتیب كلماتى دهد كه در آن الف نباشد. این خطبه مفصّل را بیان فرمود كه هیچ الف در آن نیست و آن خطبه این است :(1)

حَمدتُ من عَظُمتْ مِنَّتُه ، و سَبغتْ نِعمته ُ، و سَبقتْ رَحمتُه ، و تَمّتْ كَلِمته ُ، و نَفذتْ مَشیتُه ، و بَلَغَتْ حُجّتُه ، جو عَدلتْ قَضیتُه .
حمد مى نمایم كسى را كه منّت او بزرگست ، و نعمت او فراوانست ، و رحمت او پیشى گرفته است بر غضب او، و علامات قدرت او تمام است ، و مشیت او فرو گرفته تمام موجودات را، و حجّت و برهان او همه جا رسیده ، و حكم او به عدل پیوسته .

حَمِدْتُ حَمْدَ مُقرٍّ بِربوبیته ، مُتَخَضِّعٍ لِعبودیتِه ، متنصّل من خَطیئتِه ِ، معترف بتوحیده ، جمستعیذ من وعیده ج مؤمّل من ربّه مغفرةً تُنجیهِ یوم َیشْغَلُ عن فصیلتِه و بَنیه .
خدا را حمد و ستایش مى نمایم ; ستایش كسى كه اقرار و اعتراف كننده است به پروردگارى او، و ذلیل مى باشد براى بندگى او، و از گناهان خود معذرت مى خواهد، و به یگانگى او اعتراف مى نماید، و پناه گیرنده به اوست از وعده هاى عذاب آخرت ، و از پروردگارش امیدوار مى باشد آمرزش و مغفرتى كه او را نجات دهد در روزى كه شخص را از خویشان و پسرانش باز مى دارد.

و نستعینُهُ و نسترشدُهُ و نُؤْمُنُ به و نتوكَّلُ علیه ، و شهدْتُ له بضمیر مُخلصٍ موقِن ٍ، و فَرَّدْتُه تفریدَ مُؤمنٍ مُتقن ، و وَحَّدتُه توحیدَ عبدٍ مُذعِن ٍ، لیس له شریكٌفى مُلكِه ِ، و لم یكن له ولى ٌّ فى صُنعِه ، جَلَّ عن مشیرٍ و وزیرٍ، و جتنزّه ج عن جمثل وج نظیر. عَلِمَ فستر، و بَطَن فخبرَ، و مَلَك فقهرَ، و عُصى َ فَغَفرَ، جو عُبِدَفَشَكرج و جحَكَمَ فَعَدل َج و تَكَرَّمَ و تَفَضَّل َ، لَم ْیزَلْ و لایزُول ، جوج (لیس كَمِثلِه شى ءٌ) جو هو قَبْلَ كلِّ شى ءج و بَعدَ كُل ّشَى ء.
و از او طلب یارى و ارشاد مى نمایم ، و به او ایمان آورده ام ، و بر او اتّكال و اطمینان داریم ، و به وحدانیت او شهادت مى دهیم به یقین قلبى كه خالص مى باشد از شكّ و ریب ، و یكتا و منفرد مى دانم خدا را، و به یكتایى او ایمان و یقین دارم ، و به وحدت و به یگانگى او اعتراف مى نمایم ; اعتراف بنده اى كه بند اطاعت در گردن نهاده ، براى كسى كه شریكى در ملك او نیست و براى او دوستى نیست كه كمك كند او را در خلقت ، خداى تعالى بزرگست ، و اجلّ از این است كه در كار خود با كسى مشورت نماید، و براى او وزیر و مثل و مانندى نیست ، و او منزّه و مبرّا مى باشد، و همهء چیزها رامى داند و پنهان مى دارد، و از پنهان خبر مى دهد، و مالك تمام موجودات مى باشد و بر آنها غالب است ، مخالفت امر او مى نمایند و مى آمرزد ومى بخشد، و چون عبادت كنند او را قبول فرماید، و حكم او به عدل مى باشد، و همیشه بسیار اكرام و تفضّل فرموده بر مخلوقات خود و همیشه خواهدفرمود، و مثل او چیزى نیست ، و خداى تعالى پیش از هر چیزى بوده و بعد از هر چیزى خواهدبود.

رَبٌّ متفرّدٌ بعزّتِه ، متملّكٌ بقُوّتِه ِ، متقدِّسٌ بِعُلوِّه ، مُتكبّرٌ بِسموِّه ِ، لیس یدرِكهُ بصرٌ، و لم یحِطْ به نظرٌ، قوى ٌّ منیع ٌ، بصیرٌ سمیع ، جعلى ّ حكیم  ، رؤوفٌ رحیم ،عزیزعلیم .
یگانه است پروردگار به عزّت خود، و (مالك هر چیزى است )، و تمكّن بر هر كارى دارد به قوّت خود، و منزّه است از صفات ممكنات به واسطه ءبرترى و علوّ خود، متكبّر است به جلالت شأن خود. نمى بیند او را هیچ چشمى ، و احاطه نمى كند به او هیچ قلبى ، و خداى تعالى صاحب قوّت ومقهور نشونده است ، و بینا و شنوا و بلندمرتبه و درست كار است ، رؤوف و مهربان و غالب و دانا مى باشد.

عَجَزَ عن وصفِه من یصُفه ُ، و ضلَّ عن نَعْتِه من یعْرفُه ، قَرُبَ فبعُدَ، و بَعُدفقرُب .
وصف كنندگان عاجزند وصف نمایند او را، عارفین و كسانى كه مى شناسند او را پى نبردند به صفات او، جزیرا كه داراى صفات متضادّه مى باشدج مثل این كه هم نزدیك است و هم دور، و هم دور است و هم نزدیك .

یجیبُ دعوةَ من یدعُوه ، و یرْزقُ عبدهُ و یحبُوه ُ، ذو لطفٍ خَفى ّ، و بطشٍ قَوِى ّ، و رحمةٍ مُوسَعَةٍ، و عقوبةٍ مُوجِعةٍ; رحمتُهُ جَنَّةٌ عریضةٌ مونَقَةٌ، و عقوبته جحیم ٌمؤصدة موبُقةٌ.
اجابت مى فرماید دعاى كسى را كه بخواند او را، و به بندگانش روزى مى دهد، و به آنها عطا و بخشش مى نماید، و صاحب لطف و بخشش پنهان است ،و سخت گیرندهء با قوّت مى باشد، و داراى رحمت واسعه و عقوبت دردناك است ، و رحمت او بهشت بسیار وسیع خوب است ، و مجازات او جهنّم بسیارسخت محیط دردناك مى باشد.

و شهِدْتُ بِبَعْث محمّدٍ جعبدِهِ وج رسولِه و صَفیه ، و حبیبِه و خَلیلِه ، بَعَثه فى خَیرِ عَصرٍ، وَ جفى ج حینِ فَترةٍ و كُفرٍ، رحمةً لِعبیدِه ، و منّةًلِمزیدِه ، خَتَم به نُبوّتَه ، و قَوّى بِه حُجّتَه ، فَوَعَظَ و نَصح َ، و بَلَّغَ و كَدَح َ، رؤوفٌ بِكلّ مؤمن ٍ، رحیمٌ جولى ٌج سخى ٌّ، زكى ٌّ رضى ٌّ، عَلیهِ رحمةٌ و تَسلیم ٌ، و بركةٌجو تعظیم ٌج و تكریم ٌ، مِن ربٍّ غفورٍ رحیم ٍ، قَریبٍ مُجیب ٍ.
شهادت مى دهم به این كه محمّد، رسول خداى تعالى و بندهء او و دوست برگزیدهء او مى باشد، و خداى تعالى مبعوث گردانید او را به پیغمبرى دربهترین زمان ها و در زمان منقطع بودن مردم از پیغمبران و در زمان كفر جو انقطاع زمان حضرت عیسى ـ علیه السلام ـج ، تا آن كه رحمت و منّت باشدبراى بندگانش ، و خداى تعالى به وجود او ختم نمود نبوّت و رسالت را، و به او قوى فرمود حجّت و برهان خود را، و آن بزرگوار مردم را موعظه ونصیحت نمود و رسالت خود را به همه جا رسانید، و كوشش بلیغ فرمود در تبلیغ رسالت، رؤوف و مهربان بود به تمام مؤمنین ، جمهربان وج دوست و سخى و پاكیزه و پسندیده بود. سلام و رحمت و بركت جبلندمرتبگى وج كرامت از پروردگار آمرزندهء مهربان بر او باد.

وَصیتُكُمْ مَعْشَرَ مَنْ حَضَرَنى ! بِوصیة رَبِّكُم ، وَ ذَكَّرْتُكُم بِسنّةِ نَبیكم ، فَعلیكم بِرَهبةٍ تَسْكُنْ قُلوبَكُم ، و خَشْیةٍ تُذْرى دُموعَكم ، وَ تَقیةٍ تُنْجیكم قَبلَ یوم ِیبلیكم ، و یذْهِلكم ، یومَ یفوزُ فیه مَن ثَقُل وَزنُ حَسَنَتِه و خَفَّ وَزنُ سَیئتِه;
اى كسانى كه حاضر مى باشید نزد من ! توصیه مى كنم شما را به چیزى كه خداوند تعالى توصیه فرموده است شما را به آن ، و آن این است كه تقوا را پیشه ءخود قرار دهید، و شما را متذكّر مى گردانم به سنّت و طریقهء پیغمبر ـ صلّى اللّه علیه و آله ـ شما، و بر شما باد به ترس از خداوند كه ساكن كند قلب شما رااز این كه خیال نافرمانى او را كنید، و بر شما باد به خوفى از هیبت و بزرگى خداوند تعالى كه جارى سازد اشك شما را. و بر شما باد به پرهیزكارى وتقوایى كه نجات دهد شما را از روزى كه پوسیده كند شما را، و روزى كه هول آن روز باز دارد شما را از هر چیزى ، و روزى كه فایز مى گردد در آن روزكسى كه وزن حسنات او سنگین باشد و وزن گناهان او سبك باشد.

وَلْتَكُن مَسألتُكُم مَسألةِ ذُلٍّ و خُضوع ٍ، و شُكرٍ و خُشوع ٍ، و توبةٍ و نُزوع ٍ، و نَدَمٍ و رُجوع ٍ،
و سؤال كنید از خداوند متعال در حالت ذلّت و مسكنت و شكر و ترس و توبه و بازداشتن خود را از نافرمانى حق تعالى و پشیمانى از گناهان و بازگشت به سوى خداى تعالى ـ جلّ ذكره .

وَلْیغْتَنِم كُلُّ مُغتنِمٍ منكم صِحّتَهَ قبلَ سَقَمِه ، و شَیبَتَه قبلَ هَرَمِه ، وَ سَعَتَه قبلَ عَدَمِه ، و خَلوتَه قبلَ شُغُلِه ، و حَضَرَه قبلَ سَفَرِه ، قبل جهوج یكبرُ و یهرَمُ و جیمرَض ُج ویسقُم ، وَ یمَلُّه طبیبُه ، و یعرِض عنه حبیبُه ، جو یتغیرُ عَقلُه ج ، و ینقطِع عمرُه . ثمّ قیل َ: هو مَوْعُوكٌ و جِسمُه مَنهوكٌ.
و باید صحّت خود را غنیمت شمارد هر یك از شما پیش از آن كه مریض شود، و جوانى خود را غنیمت بداند پیش از آن كه پیر شود، و مال خود را غنیمت شمارد پیش از آن كه فقیر شود، و خلوت و فراغت خود را غنیمت شمارد پیش از آن كه مشغول شود، و در وطن بودن خود را غنیمت شمارد پیش از آن كه مبتلا به سفر شود جیعنى این پنج چیز را غنیمت شمارد كه از آنها توشه براى آخرت برداردج . پیش از آن كه پیر شود و مریض گردد و طبیب از معالجه ءوى مأیوس و ملول گردد و اعراض كنند از او دوستان او و عقل او تغییر كند و عمر او تمام شود و گفته شود كه مرض او مزمن و سخت شده و بدن اوناتوان و لاغر گشته جبراى آخرت خود توشه بردارد .

ثم ّ جَدَّ فى نزع شدیدٍ، و حَضَرَه كلُّ قریبٍ و بعیدٍ، فَشَخصَ بِبصرِه و طَمحَ بنظرِه ، و رَشَحَ جبینُه، و سَكنَ حنینُه ، و جَذبت نفسُه ، و نكبت عِرسُه ، وحُفِر رَمسُه ، و یتِمَ منه ولدُه ، و تَفرَّق عنه عددُه ، و قُسِمَ جمعُه ، و ذَهبَ بصرُه و سمعُه ، جو كفن ج و مُدِّدَ جو وجه ج و جُرِّدَ، و عُرِّى َ و غُسّل َ و نُشِّفَ و سُجِّى َ،و بُسِطَ له وهیى ء، و نُشِرَ علیه كفنُه ، و شُدَّ مِنه ذَقَنُه ، و قُمِّصَ و عُمِّمَ جو لف ج و وُدِّعَ و سُلِّم َ، و حُمِلَ فوقَ سریر، و صُلِّى علیه بِتكبیرٍ، و نُقِلَ من دورمُزَحرقةٍ ، و قُصور مشیدةٍ، و حُجُرٍ مُنَضدة، فجعل فى ضریحٍ ملحود، ضَیقٍ موصود ، بلبنٍ مَنضودٍ، مُسَقَّفٍ بِجُلْمُودٍ، و هیلَ علیه حَفَره ، و حُثى علیه مَدَرُه .
پس از آن واقع مى گردد در تلخى جان كندن ، آن وقت هر كسى از دور و نزدیك حاضر مى گردد نزد او، و مژگان و پلك چشم خود را به بالا اندازد و ازهول او راست مى ایستد به بالا، و عرق مرگ در پیشانى وى ظاهر مى گردد، و نالهء او كم مى شود، و نفس او گرفته مى شود، و زن و عیال او در ماتم وعزاى او مى نشینند، جو قبر او كنده مى شودج ، و اولاد او یتیم مى شوند، و مردم از دور او متفرّق مى شوند، و جمعیت او مبدّل به تفرقه مى گردد، و چشم وگوش او از كار مى ایستد، و او را به قبله مى كشند. و بعد از آن كه كار او به اتمام رسید او را برهنه مى نمایند و غسل مى دهند و بدن او رامى خشكانند، و جروج به قبله مى كشانند، و كفن را پهن مى كنند و او را كفن مى نمایند، و نخ او را مى بندند، و پیراهن كفن را به بدن او مى كنند، و عمامه به سرش مى پیچند، و پارچهء سرتاسرى روى آن مى بندند، و اولاد و اهلش با او سلام وداع مى نمایند، و او را بالاى تختهء تابوت مى گذارند، و ازغسالخانه بیرون مى آورند، و بر او نماز مى خوانند.
و خارج مى گردانند او را از خانه هایى كه زینت داده بود و قصرهاى عالیهء بلندى كه بنا كرده بود و اتاق هاى تو در تو كه مهیا نموده بود، و مى گذارنداو را در لحد قبرى تنگ ، و روى لحد را با خشت محكم مى بندند، و در بالاى او سنگى مى گذارند، و گودال قبر او را از خاك و ریگ پرمى نمایند.

فتَحقّقَ حَذَرُه ، و نُسِى خَبرُه ، و رَجَعَ عنه ولیه جو صفیه ج و ندیمُه و نسیبُه جو حمیمُه ج ، و تَبَدَّلَ به قرینُه و حبیبُه جو صفیه و ندیمُه ج ، فَهُوَ حَشْوُ قبرٍ، و رهین ُقَفْرٍ، یسْعى فى جسمه دودُ قبرِه ، و یسیل صدیوُه من منخره ، یسحقُ ثوبُه جوج لحمُه ، و ینَشِّفُ دمَه ، و یرق عظمه حتّى یومِ حشرِه .
پس محقّق مى گردد ترس او، و فراموش مى شود خبر او. بعد از آن كسان وى او را تنها مى گذارند و از او مى گریزند، (و كم كم اسم او فراموش مى شود)، و نزد دوست و همدم خبر وى محو مى گردد، و دوست و رفیق و ندیم او مبدّل مى شوند. پس او میان قبر بى كس ماند، و مى خورند بدن او جراج كرم هاى قبرش ، و از سوراخ بینى او خون و كثافت جارى گردد، و مى پوسد كفن او، و گوشت بدنش مى ریزد، و خون او خشك مى گردد، و استخوان اوپوسیده مى گردد تا وقتى كه قیامت برپا شود.

فینْشَرُ من قبرِه ، و ینفُخ فى صورٍ، و یدعى لحشرٍ و نُشورٍ، فَثَمَّ بُعْثِرَت قُبورٌ، و حُصِّلَتْ صُدورٌ، و جِى ء بِكلِّ نبى ٍّ و صدّیق و شهید، و قصد للفصل بعبده خبیرٌ بصیرٌ.
آن وقت به امر حق تعالى اجزاى بدن او در قبر جمع مى شود، و در صور نفخه دمیده مى شود، و مردگان زنده مى گردند، و آنها را حاضر مى گردانند درصحراى محشر، جقبرها شكافته مى شودج و ظاهر مى گردد آنچه در باطن آنها پنهان بوده ، و در روز محشر مى آورند تمام انبیا و اولیا و شهداى (سخنران و گوینده ) را، و پروردگار عالم بینندهء توانا به تنهایى حكم فرما مى شود در كار بندگان خود.

فَكَمْ مِنْ زَفْرةٍ تُضْنیه ، و حَسرَةٍ تُنْضیه ، فى موقِفٍ مَهُولٍ جعظیم ٍج ، و مَشْهَدٍ جلیلٍ ججسیم ٍج ، بینَ یدَى ملكٍ كریم ٍ، بِكلِّ صغیرجةٍج و كبیرجةٍج علیم ٌ.
و چه بسیار در آن روز كه نفس در سینه حبس مى گردد و سنگین مى نماید صاحبش را، و چه بسیار حسرت و ندامت ها كه گوشت شخص را آب مى نماید،و مى ایستد در یك ایستگاه با هول بزرگى در مقابل پادشاه كریم بزرگ شأنى كه بر هر گناه كوچك و بزرگ بندگان خود عالم و داناست .

فحینئذ یلجِمُه عَرَقُه ، و یحْقِره قَلَقُه ، عَبْرَتُه غیرُ مَرحومةٍ، و صَرْخَتُه غَیرُ مَسْمُوعةٍ، و حُجَّتُه غیرُ مقبولةٍ، جو تَؤلُ صحیفتُه ج ، جوج تَبینَ جریدته ، و جنَطَقَ كلُّ عضوٍمنه  بسوءِ عملِه ، فشَهِدَتْ عینُه بِنَظرِه ، و یدُه ببطْشِه ، و رِجْلُه بِخَطْوِه ، و جَلدُه بِمسِّه ، و فَرجُه بِلَمْسِه ، جو یهَدِّدُهُ مُنكرٌ و نكیرٌ، و كُشِف عنه بصیرٌج .
در آن وقت از هیبت و بزرگى پروردگار و ترس از غضب او و شرمندگى و پشیمانى از لغزش هاى خود عرق سر تا پاى او جراج فرو مى گیرد. پست وبیچاره مى كند او را، و سخت مى شود قلق و اضطراب او، ولى افسوس كه در آن وقت كسى به گریه و بیچارگى او رحم نمى كند و به نالهء او گوش نمى دهد و حجّت و دلیل او را قبول نمى كند.
و بر مى گردانند نامهء اعمال او را به سوى او، و گناهان او هویدا مى گردد، و هر یك از اعضاى وى گویا مى شوند و شهادت مى دهند به اعمال بدى كه ازآنها صادر گشته . چشم شهادت مى دهد به آنچه كه دیده ، دست شهادت مى دهد به آنچه كرده از انواع ظلم و ستم ، پا شهادت مى دهد به حركاتى كه از وى ناشى شده ، پوست بدن او شهادت مى دهد به آنچه او به آنها رسیده ، فرج شهادت مى دهد به آنچه لمس كرده ، و منكر و نكیر سخت او را مى ترسانند، آن وقت چشم بصیرت او باز مى شود و عالم مى گردد به قبایح اعمال خود.

فسُلْسِلَ جَیدُه ، و غُلَّتْ یدُه ، و سیقَ یسحب وحدُه ، فَوَرَدَ جهنَّمَ بكَرْبٍ شدیدٍ، و ظَلَّ یعَذِّبُ فى جحیم ٍ، و یسْقى شَربةً من حمیم ٍ، تَشْوى وجهَه ، و تَسْلَخُ جِلْدَه ،یضْرِبُه زِبْنیته بِمقْمَعٍ من حدیدٍ، جوج یعودُ جِلدُه بعدَ نُضْجِه بِجلد جدیدٍ، یستغیثُ فَتُعرِضُ عنه خَزَنَةُ جهنّم َ، و یسْتَصْرِخُ فَیلْبَثُ حُقَبَةً یندم .
پس از آن زنجیر در گردن او مى گذارند و دست هاى او را غل مى كنند و با سختى و تنهایى او را مى كشند. پس وارد جهنّم مى شود با غم و غصّهء سخت ، وهمیشه در جهنّم معذّب مى باشد، و هرگاه تشنه شود او را سیراب مى نمایند از آب گرمى كه صورت او را بریان مى كند و پوست بدن او را مى كند، و باگرز آهنین ملائكه اى كه موكّل به جهنّم هستند مى زنند او را، و مبدّل مى شود پوست بدن او به پوست تازهء بعد از سوختن (تا آن كه به خوبى طعم عذاب را بچشد)، و هرچند به دربان جهنّم التماس و استغاثه مى نماید به فریادش نمى رسد و از وى روى مى گرداند و او فریاد مى كند. پس درنگ مى كند درجهنّم مدت هشتاد سال  (از سال هاى آخرت كه یك روزش پنجاه هزار سال دنیاست ).

نَعوذُ بربٍّ قدیرٍ من شرِّ كُلِّ مصیرٍ، وَ نَسْأَلُه عفوَ من رَضِى عنه ، و مَغْفِرةَ مَنْ قَبِل َ مِنه ، فهُوَ ولى ُّ مَسأَلَتى ، و مُنجِحُ طَلِبتى .
پناه مى برم به پروردگار قادر از شرّ روزى كه بر مى گردیم به سوى او، و مسألت مى نمایم از او كه عفو و بخشش نماید بر ما مثل بخشش نمودنش به كسى كه آمرزیده است او را و از وى خشنود مى باشد، زیرا كه اوست برآورندهء حاجات و مطالب من .

فَمَنْ زُحْزِحَ عن تعذیبِ رَبِّه سَكَن فى جنّتِه بِقُربِه ، و خُلِّدَ فى قُصورٍ مُشَیدَةٍ، و مُكنَ من حور عینٍ و حَفَدَةٍ، و طیفَ علیهِ بِكئوُس ٍ، و سكن حظیرةالفردوس ، و تَقَلَّبَ فى نعیم ٍ، و سُقِى من تَسْنیم ٍ، و شَرِبَ من عینٍ سلسبیل ٍ، ممزُوجةٍ بزنجبیل ٍ، مَختومَةٍ بِمسكٍ و عنبرٍ ، مُستدیمٍ للحُبُورِ ،مُستَشعرٍ للسُّرورِ ، جوج یشرَبُ من خُمور، فى روضٍ جمُشرق ٍج مُغدق ٍ، لیس یصَدَّعُ مَنْ شَرِبه ، و لیس ینْزِف ُ.
كسى كه نجات یابد از عذاب پروردگار ساكن مى گردد در بهشتى كه محلّ قرب پروردگار است ، و قرار مى گیرد در قصرهاى بسیار بلند زینت شده ، وفرمان فرما مى شود بر حور العین و خادم هاى بهشتى ، و پى در پى ظرف هاى شربت نزد او حاضر مى نمایند، و در بهشت در مقام بلند و پاكیزه ساكن مى شود، و زندگى مى كند در نعمت هاى بهشتى ، و به او مى نوشانند از تسنیم معطّر بهشتى .
و از چشمهء سلسبیل ـ كه مخلوط گشته به زنجبیل و مهر شده به مشك و عنبر ـ سیراب مى گردد، و همیشه در نعمت هاى بهشتى با حور و غلمان جاودان خواهد بود، و متنعّم در خوشى و لذّتى مى باشد كه انتها ندارد، و از مشروبات پاكیزهء خوشگوار بهشتى مى آشامد، و در باغى كه نورانى و با صفا وجویبار زیاد دارد مى خرامد، و با آن كه شراب بهشتى مى آشامد دردسر نمى بیند و مست نمى گردد و عقل او هم زایل نمى شود.

هذه منزلةُ مَنْ خَشِى رَبَّه ، و حَذَّرَ نفسَه جمعصیته ، و تلكَ عُقوبَةُ مَنْ عُصِى مشیئته ، و سَوَّلَتْ له نَفْسُه مَعْصِیةَ مُبْدیه ِ .
و این نعمت ها براى كسى مى باشد كه از پروردگار خود بترسد و بترساند نفس خود را از معاصى و نافرمانى حق تعالى ، و عذاب هاى جهنّم براى كسى مى باشد كه فریفتهء نفس خود گردد و مرتكب نافرمانى ایجادكنندهء خودش شود و مخالفت امر او را نماید.
و این كه جزاى معصیت كار جهنّم است و سزاى عبادت كننده بهشت مى باشد مطلبى است حق و حكمى است از روى عدالت جیعنى خداى متعال از روى عدالت در قیامت هر صاحب حقّى را به حقّ خود مى رساند .

ذلكَ قولٌ فصل ٌ، و حُكْمٌ عَدل ٌ، و خَیرُ قَصَصٍ قُص َّ، وَ وَعظٍ جبه نُص َّ، (تنزیلٌ مِن حَكیمٍ حمیدٍ) ، نَزَلَ بِه رُوحُ قُدُسٍ مبین ٍ، على نبى ّ مهتدٍ مكین ٍ،صَلَّتْ علیه رُسُلٌ سَفَرَةٌ، مُكَرَّمونَ بَرَرَةٌ، عُذْتُ بِربٍّ رحیمٍ مِن شرِّ كلِّ رجیم ٍ.
و این بیانات بهترین بیاناتى است كه گفته شده ، و بهترین موعظه هایى است كه از خدا و رسول ـ صلّى اللّه علیه و آله ـ به آنها تصریح شده ، و اینهاهمانست كه خداى حكیم در قرآن كریم به توسّط جبرئیل بر پیغمبر ـ صلّى اللّه علیه و آله ـ هدایت كنندهء ثابت قدم خود نازل فرموده . ملائكهء مكرمین طلب رحمت مى كنند بر آن پیغمبر ـ صلّى اللّه علیه و آله ، و پناه مى گیریم به پروردگار رحیم از شرّ هر شیطان رانده شده .

فَلْیتَضَرَّعْ مُتَضَرِّعُكُم ، وَ لْیبْتَهِلْ مُبْتَهِلُكُم ، وَ نَسْتَغْفِر جرب ُّج كلِّ مَربوبٍ لى ولَكم .
و باید تضرّع و زارى نمایید نزد حق تعالى و به او پناه ببرید و (توبه كنید) و از خداى تربیت كنندهء مخلوقات طلب آمرزش مى نمایم براى خودم و براى شما، و بس است مرا پروردگارم .

پى نوشت

1ـ این ترجمه برگرفته از كتاب مخزن اللئالى ، نوشتهء بانو مجتهده امین ، صص 125ـ 137مى باشد.( متن حاضر ترجمه بانو مجتهده امین می باشد) متن حاضر بر اساس شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید و كنز العمّال بازبینى ، و بر اساس ترجمه تنقیح شده است (حوزهء اصفهان ).
 

 مجله حوزه اصفهان ، شماره 4 و5

فاطمه بازدید : 410 دوشنبه 07 مرداد 1392 نظرات (0)
خورشید فروزان حیات امام علی علیه السلام ،
در افق روز نوزدهم رمضان سال چهلم هجری در آسمان شهر کوفه به خون نشست و شمشیر مسموم نفاق و کین،
فرق انسان عدالت گستری را شکافت که برترین خلق پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله بود. 
آنان که می خواستند نور خدا را خاموش کنند،
نمی دانستند که اراده الهی، 
بر مانایی علی علیه السلام استوار است و می بینیم که همچنان، 
کردار و گفتار امام مؤمنان، 
چراغ راه مردان خدا و حق جویان و یکتاپرستان جهان است.

باور نمی كنیم كه شمشیری پركینه، اقیانوسی را توان شكافتن داشته باشد.
باور نمی كنیم كه ضربتی نفاق آمیز،
خورشید را از نورانیّت اندارد. و امشب سرخ ترین پرواز نماز،
از رواق خون گرفته محراب بندگی است. 
شب جان سوزترین ناله های نخلستان!



آسمان شهر باید 
صاعقه خون بر زمینیان بباراند.

و کوه های درهم و سخت
از خون فرو بریزند.

بیدهای مجنون
سرهای خمیده را به زمین بیاسایند.

گلهای پَرپَر و شمعهای سوزان 
گرد خانه حیدر به طواف برخیزند.

کودکان با چشمان اشکبار 
و قلبهای درهم تپیده نالان،
سرهای یتیمی را به آستانه در می کوبند.

کاسه های شیر لبریز و چشمان منتظر،
در دل و دعایشان خدایا حیدر«پدر ما»؛

ای کاش هیچ کس به یتیمان نگوید 
شیر خدا چشمانش را فرو بست.

ای کاش صدای ناله حسنین 
و پسران ام البنین به بیرون برنخیزد.
کاش صدای ناله ها به آسمان برنخیزد.
دختر علی طاقت ندارد.

گاه مولا سرش را میان چاه فرو می برد.
و گاه غریبانه میان نخلستان های کوفه می گریست.

که نکند زینبش اشک چشمان 
و سوز ناله دل غریبش را بشنود.

مولایم راز دلش،سلام های بی جواب!
چادر خاکی صورت نیلی و غریبی کودکانش را؛
با چاه همنوا می شد.

ای خدا دخت علی چه می بیند؟
آن روز دستهای بسته 
و امروز فرق شکسته








صلی الله علیک یا امیرالمؤمنین علیه السلام




ای علی...
اي علي! اي نمايندهي غم، اي درياي درد، 
اين رحمت بزرگ خدا بر تو گوارا باد...
من اعتقاد دارم كه در جه شخصيت انسانها 
به اندازه غم و درد آنهاست، 
و ميدانم كه خداي بزرگ بربندگان مخلص و دلباخته خود 
رحمت ميكند و دريايي از درد 
و كوهي از غم به آنها ارزاني ميدارد. 


اي علي! من زير كوهي از غم كوبيده، 
و دريايي از درد غرق شده بودم 
و تحملم به پايان رسيده بود،
ولي تو غم و درد مرا با غم و درد علي بزرگ متصل كردي، 
و آنچنان كه به بينهايت متصل شدهباشم، آرامش يافتم. 


اي علي ! من علي را بيش از حد دوست ميداشتم، 
و حتي اگر پرستش غير ذات خدا مجاز بود، تو را ميپرستيدم ، 
ولي اين دوستي گنگ و مبهم بود، 
از تار و پود وجودم سر چشمه ميگرفت. 
ولي خوددليلش را نميدانستم، 
ولي تو علي به من شناساندي نه فقط باشمشير ذوالفقارش ، 
و كلام آتشينش... بلكه عشق سوزانش، 
و غمها و دردهايش و تنهايي و صبرش... 


من ديروز از برّش شمشير علي لذّت ميبردم 
و عظمت او را در قدرتش و كلامش ميدانستم، 
ولي امروز عظمت او را در عشق و ايمانش، 
در عرفانش، در تنهائيش، در كوههاي غمش، 
در درياهاي دردش مشاهده ميكنم، 


هنگاميكه دل دردمندش ميجوشد و ميخروشد 
و سر به چاه كرده ميگريد،
من بيش از اندازه به او احساس نزديكي ميكنم، 
هر چه بيشتر به او تهمت ميزنند، 
و هر چه زيادتر سّب علي ميكنند، 
و هر چه شديدتر شيعيانش را زجر و شكنجه ميدهند، 
عشق و احترام من به علي شديدتر 
و سوزانتر و عميقتر ميشود...
 

تو اي علي، حيات جاويد يافتهاي، 
و ما مردگان متحرك آمدهايم 
تا از فيض وجود تو، حيات بيابيم. 

 


فاطمه بازدید : 720 پنجشنبه 03 مرداد 1392 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

هر روز یه قسمت کوتاه از رساله حقوق امام سجاد علیه سلام رو باهم مرور خواهیم کرد .
مطلب رو دنبال کنید و اگر نکته خاصی(نکات تربیتی,اخلاقی,اجتماعی) مد نظرتون بود حتما مطرح کنید .

و اکبر حقوق الله علیک ما اوجبه لنفسه تبارک و تعالی من حقه الذی هو اصل الحقوق ومنه تفرع ؛ ثم (ما) اوجبه علیک لنفسک من قرنک الی قدمک علی اختلاف جوارحک .
بزرگترین حقوق خداوند بر تو حقیست که آن ذات مقدس به عنوان حق خود رعایت آنرا برتو واجب نموده است ؛ حقـی که اصل حقوق است و از آن حقـوق دیـگر منتشر ومتفرع میشود و در درجه دوم حق خودت بر خودت میباشد ؛ که این حقوق از فرق سر تا کف پای ترا شامل میشود .

فجعل لبصرک علیک حقا و لسمعک علیک حقا و للسانک علیک حقا و لیدیک علیک حقا و لرجلک علیک حقا و لبطنک علیک حقا و لفرجک علیک حقا فهذه الجوارح السبع التی بها تکون الافعال .

پس خداوند متعال بر تو واجب کرده رعایت حق چشمت و حق گوشت و حق زبانت و حق دستهایت و حق پایت و حق شکمت و حق عورتت را ؛که این اعضای هفت گانه ؛ سبب افعال و اعمال تو میباشد و از این اعضا بعنوان وسیله ای برای رسیدن به امیال و آرزوهایت استفاده مینمائی
ثم جعل عزوجل لافعالک علیک حقوقا فجعل لصلاتک علیک حقا و لصومک علیک حقا و لصدقتک علیک حقا و لهدیک علیک حقا ولافعالک علیک حقا
سپس خداوند متعال از برای افعال و کردار تو نیز به عهده تو حقوقی را قرار داد پس بر گردن تو گزاشت حـق نماز و حق روزه و حق صدقه و حق قربانی را و هم چنین سایر افعال و کارهائی که از تو صادر میشود همه را بر عهدهء تو حقـوقی است که از طرف خدای متعال جعل شده است .

ثم تخرج الحقوق منک الی غیرک من ذی ( ذوی ) الحقوق الواجبه علیک و اوجبها علیک حق ائمتک ثم حقوق رعیتک ثم حقوق رحمک .
آنگاه حقوقی را که غیر تو برتو دارد از کسانی که دارای حقوق لازم و واجب الرعایه برتو میباشند و خداوند آن حقوق و رعایت آنرا بر تو واجب نموده است پس واجب ترین آن ؛ حق پیشوایان ؛ بعد حقوق زیر دستان و بعد حقوق نزدیکان میباشد .
فهذه حقوق یتشعب منها حقوق .
این حقـوقی که ذکر شد ریشه و اصل سایر حقوق است و تمام حقـها به این حقوق برگشته و از آن منتشر میشود

فحقوق ائمتک ثلاثه اوجبها علیک ؛ حق سائسک بالسلطان ؛ ثم( حق ) سائسک بالعلم ؛ ثم حق سائسک بالملک ؛ و کل سائس امام .

پس حقوق پیشوایانی که خداوند برذمه توگزاشته است و رعایت آنرا واجب نموده است ؛سه قسم است ؛حق کسی که پیشوای تو در حکومت است و بعد حق کسی که پیشوای تو در علم است و بعد حق کسی که پیشوای تو در مُلک است و هرکسی که ترا از جهتی اداره کند پیشوای تو به حساب می آید .

 

و حقوق رعیتک ثلاثه اوجبها علیک ؛ حق رعیتک بالسلطان ؛ ثم حق رعیتک بالعلم فان الجاهل رعیه العالم ؛ و حق رعیتک بالملک من الازواج و ما ملکت من الایمان .
حقـوق رعیت یا کسانی که به نحوی از انحاء تحـت سرپرستی تو قراردارند نیز سه قسم است که خداوند رعایـت آنرا بر تـو واجب نمـوده است ؛
کسی که تحـت سیـطره و حکومت تو قرار دارد برتو حقـی دارد 
و کسی که از تو علم فرا میگیرد برتو حقی دارد زیرا که جاهل رعیت عالم است .
و کسی که تحت تکفـل تو قرار دارد مثل زنی که با او ازدواج نموده ای یا کسانی کــه مملوک تو هستند همه برتو حقوقی دارند .



ادامه دارد ...

فاطمه بازدید : 402 پنجشنبه 27 تیر 1392 نظرات (0)

بسم رب الشهدا والصدیقین 

جعفر بن ابی طالب، کنیهاش ابوعبد الله، پسر عموی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم، برادر حضرت علی علیهالسلام،
و از شهدای بزرگ صدر اسلام. 
مادرش، فاطمه بنت اسد بنهاشم، نخستین زن هاشمی بود که با مردی هاشمی، یعنی ابوطالب، ازدواج کرد [۱] [۲]و به ترتیب چهار پسر به نامهای طالب، عقیل، جعفر و علی به دنیا آورد که فاصله زمانی میان هر کدام ده سال بود. [۳] [۴]

جعفر بن ابی طالب بیست سال پس از عام الفیل (۵۷۰ میلادی) در مکه به دنیا آمد. [۵]


هنگامی که در مکه خشکسالی شد و ابوطالب دچار مضیقه مالی گردید، به پیشنهاد پیامبر، عباس بن عبدالمطلبنزد برادرش ابو طالب رفت و جعفر را به خانه خود برد و کفالتش را برعهده گرفت. جعفر همچنان نزد عمویش ماند تا اینکه اسلام آورد و بعد از وی بی نیاز شد. [۶] [۷]

ادامه دارد....................


فاطمه بازدید : 5096 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)
در ژوئیه سال 1951 میلادی گروهی از دانشمندان معدن شناس روسی برای معدن یابی ، مشغول زمین کاوی بودند که ناگهان به تخته چوبهایی پوسیده بر خوردند و پس از کاووش بیشتری معلوم شد که آنجا چوبهای بسیاری در زیر زمین ، وجود داشته که گذشت زمان ، آنها را کهنه و پوسیده ساخته است و از علائمی در یافتند که باید این چوبها غیر عادی و مشتمل بر راز نهفته ای باشد ، این بود که با دقت کامل زمین را شکافتند و در نتیجه چوبهای پوسیده و چیزهای دیگری از آنجا در آوردند و در آن میان ، تخته چوب مستطیلی یافتند که همه را به حیرت انداخت ، زیرا در اثر گذشت زمان کهنگی و پوسیدگی به تمام چوب ها راه یافته بود ، جز این تخته که چهارده اینچ طول و ده اینچ عرض داشت و حروفی چند برآن منقش بود . دولت روس برای تحقیق و بررسی در باره این تخته چوب در 27 فوریه سال 1953 میلادی کمیته ای تشکیل داد که اعضای ان باستان شناسان و استادان شناخت زبانهای عهد عتیق بودند و ما اکنون نام و عنوان آنان را در اینجا می آوریم بالاخره پس از هشت ماه تحقیق و کاووش ، اسرار آن تخته چوب ، برای کمیته تحقیق کشف گردید و معلوم شد که این تخته چوب ، از کشتی حضرت نوح علیه السلام است که برای تیمن و مدد خواهی چیزهائی بر آن نوشته و بر کشتی نصب کرده است . در وسط تخته یک تصویر پنجه نمائی وجود داشت که عبارتی چند به زبان سامانی بر ان نگاشته بود ...

 

 

کمیته تحقیق ، پس از 8 ماه فکر و دقت و زحمت فراوان ، نوشته مذکور را خواندند و به حروف روسی در آوردند که در ماهنامه ای در مسکو در نوامبر سال 1953 و مجله weekly – mirror در28 دسامبر سال 1953 و روزنامه الهدی در قاهره و در تاریخ 31 مارس سال 1954 درج گردیده است


سپس استاد زبان باستانی شناس بریتانیا اقای MR . N . F . Maks  الفاظ مذکور را به انگلیسی چنین ترجمه کرد :

O. my god my helper , keep my hand with merey and with your holy bodies

: mohamad , alia , shabbar , shabbir , fatema .

 they allare biggests and honourables .

 the world established for them .

 help me by their names .

 you can refrm to right .


ماهنامه star of bartania چاپ لندن در ژانویه سال 1954 و مجله manchestor . sun light در 23 ژانویه سال 1954 و همچنین در مجله London weekly mirror در تاریخ اول فوریه سال 1954

ترجمه :
ای خدای من و ای مددکار من به لطف و مرحمت خود و به طفیل ذوات مقدس محمد ، ایلیا ، شبر ، شبیر و فاطمه علیهم السلام دست مرا بگیر . این پنج وجود مقدس از همه با عظمت تر و واجب الاحترام هستند و تمام دنیا برای انان ، برپا شده است . پروردگارا به واسطه نامشان ، مرا مدد فرمای . تو میتوانی همه را به راه راست هدایت نمایی .

علی علیه السلام و استمداد حضرت سلیمان علیه السلام


در جنگ جهانی اول در سال 1916 میلادی هنگامی که عده ای از سربازان انگلیسی در چند کیلومتری بیت المقدس مشغول سنگر گیری و حمله و آرایش نظامی بودند ، در دهکده کوچکی به نام « اونتره » یک لوح نقره ای پیدا کردند که حاشیه اش به جواهرات گرانبها مرصع و در وسطش ، خطوطی به حروف طلایی نگارش یافته بود. و چون آن را نزد فرمانده خود « میجرای این گریندل » بردند و هر چه کوشیدند نتوانستند از آن چیزی بهمند ولی دریافتند که این نوشته به زبان اجنبی بسیار قدیمی است و بالاخره این لوح ، به وسیله وی دست به دست گردید تا رسد به دست سرپرست ارتش بریتانیا « لیفتو نانت ، Liftonant   و  گلدستون Glad Stone   و ایشان هم آنرا به دست باستانشناسان بریتانیا سپردند پس از پایان جنگ در سال 1918 میلادی در باره لوح مذکور به تحقیق و بررسی پرداختند و کمیته ای تشکیل دادند که اساتید شناخت زبان های باستانی بریتانیا و آمریکا و فرانسه و آلمان و سایر کشورهای اروپایی جزء آن کمیته بودند . پس از چند ماه بررسی و تحقیق در سوم ژانویه در سال 1920 میلادی معلوم شد که این لوح مقدسی است به نام« لوح سلیمانی » و سخنانی از حضرت سلیمان علیه السلام را در بردارد که به الفاظ عبرانی قدیم نگارش یافته است . 
منبع این مطلب : the book of languages نوشته tasulwadi صفحه 89 و تاریخ السنه نوشته عاصر صفحه 211 و اللسان قاهره صفحه 530

و اینک ترجمه لوح سلیمانی :
الله ، احمد ، ایلی ، باهتول ، حاسن ، حاسین 
یاه احمد ! مقذا ، یاه ایلی ! انصطاه ، یاه باهتول ! اکاشئی ، یاه حاسن ! اضو مظع ، یاه حاسین ! بارفو ، امو سلیمان صوء عئخب زالهلاد اقتا ، بذت الله کم ایلی 
یعنی :

 

ای احمد به فریادم رس ، یا علی مرا مدد فرمای ، ای بتول نظر مرحمت فرمای ، ای حسن کرم فرمای ، یا حسین خوشی بخش ، این سلیمان اکنون به این پنج بزرگوار استغاثه میکند و علی قدرة الله است
فاطمه بازدید : 649 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)

به نام خداوند بخشنده مهربان 

ستایش برای خداست که ما را به سپاس خود رهنمون گردید، و بدان اهلیّت بخشید تا از شکر گزارانِ احسان او باشیم، و بر این کار، ما را پاداش نیکوکاران دهد. ستایش برای خداست که دین خود را به ما عطا فرمود، و ما را به آیین خود ویژه گردانید، و به راههای احسان خویش پویا ساخت تا به فضل نعمت او به سوی خشنودیاش روانه شویم؛ ستایشی که آن را از ما قبول کند و به سبب آن از ما راضی شود. 
ستایش برای خداست که ماه خود، ماه رمضان، را از جمله راههای احسان قرار داد، که ماه روزه، ماه اسلام، ماه پاکیزگی از آلودگیها، ماه رها شدن از گناهان و ماه شب زندهداری است؛ ماهی که قرآن در آن نازل گردیده؛ قرآنی که راهنمای مردم و نشانهی آشکار هدایت و جدا کنندهی حق از باطل است.

پس به سبب حرمتهای فراوان و فضیلتهای نمایان که برای این ماه مقرّر داشت، برتری آن را بر دیگر ماهها عیان فرمود. برای بزرگداشت آن، چیزهایی را که در ماههای دیگر حلال کرده بود، در این ماه حرام گردانید، و خوردنیها و آشامیدنیها را غدغن کرد، و برای آن زمانی معین قرار داد، که نه اجازه میدهد آن زمانِ معین پیش انداخته شود، و نه میپذیرد که به تأخیر افتد.


آن گاه یکی از شبهای این ماه را بر شبهای هزار ماه دیگر برتری داد و نام آن را «شب قدر» نهاد؛ 

شبی که در آن، فرشتگان و روح به فرمان پروردگارشان بر هر یک از بندگان او که بخواهد، با تقدیرِ بیتغییر الاهی که برای هر کاری در نظر گرفته شده، فرود میآیند.

خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و ما را بیاموز که چگونه فضیلتِ این ماه را بشناسیم و حرمتش را بزرگ بشماریم و از آنچه مَنعمان فرمودهای خودداری کنیم، و یاری کن تا با نگه داشتن اعضا و جوارح خود از گناه و به کار گماشتن آنها در آنچه سبب خشنودی توست، روزهای آن را روزه بداریم؛ آن سان که به سخنان بیهوده گوش نسپاریم، و چشم خود را به سوی بازیچهها ندوانیم،

و به حرامها دست نگشاییم، و به سوی ناشایستهها قدم بر نداریم، و شکمهایمان جز آنچه تو حلال کردهای در خود جمع نکند، و زبانمان جز آنچه تو فرمودهای، نگوید، و جز در آنچه ما را به ثواب تو نزدیک میسازد، خود را به زحمت نیندازیم.

و جز آن کار که ما را از عقاب تو حفظ میکند به کار دیگر نپردازیم. آن گاه به لطف خود، همهی این اعمال را از ریای ریاکاران، و آوازهجویی آوازهجویان، بپیرای، تا کسی را در عبادت خود با تو شریک نگیریم و جز تو منظور و مرادی نجوییم.


خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و ما را در این ماه بر اوقات نمازهای پنج گانه آگاهی ده؛ با احکام و شرایط آن که مقرّر فرمودهای، و واجباتش که لازم گرداندهای، و وظایفی که به آنها موظّف کردهای، و هنگامههایی که برای آنها قرار دادهای.

ما را در نماز، با کسانی برابر ساز که مراتب بلند آن را دریافتهاند و ارکان آن را حفظ میکنند و آن را در وقت خود، به شیوهی بنده و فرستادهی تو ـ که درودهای تو بر او و خاندانش باد ـ در رکوع و سجود و همهی فضیلتهای آن با کاملترین وضو و در نهایت خشوع به جای میآورند.

توفیقمان ده که در این ماه، با نیکی و احسان، به سوی خویشان خود رویم، و با بخشش و عطایا از همسایگان خود دلجویی کنیم، و داراییهای خود را از حقوق مردم بپیراییم، و با جدا کردن زکات پاکیزه نماییم، و با کسی که از ما دوری گزیده آشتی کنیم. 

با آن که بر ما ستم نموده، از مقتضای انصاف در نگذریم، و با آن که با ما دشمنی ورزیده صلح کنیم، مگر کسی که در راه تو و برای تو با او دشمن شدهایم، که او دشمنی است که با وی دوستی نمیکنیم، و از حزبی است که با آن یکرنگ و یکدل نمیشویم.

ما را موفق کن که در این ماه با انجام دادن کارهای نیک و پسندیده خود را به تو نزدیکتر سازیم؛ اعمالی که با آنها گناهانمان را بیامرزی و ما را از شروع به ناشایستهها نگاه داری، تا هیچ یک از فرشتگان تو بیش از طاعتهای گوناگونِ ما نزد تو طاعت نیاورند، و در انواع سببهای تقرّب، به پای ما نرسند.

خدایا، من از تو میخواهم که به حق این ماه، و به حق هر فرشتهای که او را مقرّب خود ساختهای، و هر پیامبری که او را به رسالت فرستادهای، و هر بندهی صالحی که برگزیدهای و او از آغاز تا انجام این ماه در عبادتت کوشیده است، بر محمد و خاندانش درود فرستی و ما را شایستهی آن کرامت کنی که به دوستان خود وعده فرمودهای، و از آنچه برای بندگان کوشا در اطاعت خود قرار دادهای، برخوردارمان سازی، و به رحمت خود ما را در صف آنانی درآوری که بالاترین مرتبههای بهشت را سزاوارند.

خدایا، محمد و خاندانش درود فرست و چنان کن که ما از کجروی در مسألهی توحید تو، و کوتاهی در بزرگداشت تو، و شک در دین تو، و گم کردنِ راه تو، و غفلت از حرمتگزاری تو، و فریب خوردن از دشمن تو، شیطانِ رانده شده، برکنار مانیم.


خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و هرگاه در هر یک از شبهای این ماه بخشایش تو جمعی از بندگانت را از بند عذاب رهایی بخشد و گذشت تو ایشان را ببخشاید، ما را از جملهی این بندگان قرار ده و در شمار بهترین کسانی درآور که با این ماه به سر بردهاند و با آن همراهی کردهاند.


خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و چون هلال این ماه ناپدید شود، گناهان ما را نیز محو نما، و چون روزهای آن به پایان رسد، آلودگیهای ما را نیز از میان بردار، تا در حالی آن را پشت سر گذاریم که تو ما را از هر خطا پیراستهای و از هر گناه پاکیزه ساختهای.


خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و اگر در این ماه میانهروی پیشه نکردهایم، ما را به راه میانه آور، و اگر از راه راست گردیدهایم، به راه راستمان بدار، و اگر دشمن تو، شیطان، ما را احاطه کرده است، از چنگ او رهاییمان بخش.

خدایا، این ماه را با عبادت ما آکنده ساز، و لحظههایش را با طاعت ما بیارای، و ما را یاری کن که روزهایش را روزه بداریم و شبهایش را با نماز و نیاز و فروتنی و اظهار خاکساری در برابر تو به صبح آوریم، تا هیچ روزِ آن بر غفلت ما، و هیچ شبِ آن بر کوتاهی ما گواه نباشد.


خدایا، ما را در ماهها و روزهای دیگر، و تا زندهایم، این چنین قرار ده، و از آن بندگان شایستهی خود گردان که بهشت را به میراث میبرند و در آن جاودانه میمانند؛ آنان که آنچه باید [در راه خدا] بدهند، میدهند، و در حالی به سوی پروردگارشان باز میگردند که دلهایشان هراسان است؛آنان که در کارهای نیک شتاب میورزند و هم ایشان در آنها بر یکدیگر سبقت میگیرند.


خدایا، در هر وقت و در هر زمان و در هر حال، بر محمد و خاندانش درود فرست، به شمار درودهایی که بر دیگران فرستادهای، و چندین برابرِ همهی آنها؛ چندان که جز تو کسی آنها را شماره نتواند کرد، زیرا تو هر چه خواهی همان کنی.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    آیا از عملکرد سایت و موضوعات راضی هستید؟
    بیشترین مطالب درباره چی باشن؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 413
  • کل نظرات : 189
  • افراد آنلاین : 67
  • تعداد اعضا : 141
  • آی پی امروز : 340
  • آی پی دیروز : 22
  • بازدید امروز : 493
  • باردید دیروز : 117
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 7
  • بازدید هفته : 493
  • بازدید ماه : 2,177
  • بازدید سال : 59,644
  • بازدید کلی : 599,792