loading...
آخرالزمان
آخرین ارسال های انجمن
فاطمه بازدید : 409 دوشنبه 07 مرداد 1392 نظرات (0)
خورشید فروزان حیات امام علی علیه السلام ،
در افق روز نوزدهم رمضان سال چهلم هجری در آسمان شهر کوفه به خون نشست و شمشیر مسموم نفاق و کین،
فرق انسان عدالت گستری را شکافت که برترین خلق پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله بود. 
آنان که می خواستند نور خدا را خاموش کنند،
نمی دانستند که اراده الهی، 
بر مانایی علی علیه السلام استوار است و می بینیم که همچنان، 
کردار و گفتار امام مؤمنان، 
چراغ راه مردان خدا و حق جویان و یکتاپرستان جهان است.

باور نمی كنیم كه شمشیری پركینه، اقیانوسی را توان شكافتن داشته باشد.
باور نمی كنیم كه ضربتی نفاق آمیز،
خورشید را از نورانیّت اندارد. و امشب سرخ ترین پرواز نماز،
از رواق خون گرفته محراب بندگی است. 
شب جان سوزترین ناله های نخلستان!



آسمان شهر باید 
صاعقه خون بر زمینیان بباراند.

و کوه های درهم و سخت
از خون فرو بریزند.

بیدهای مجنون
سرهای خمیده را به زمین بیاسایند.

گلهای پَرپَر و شمعهای سوزان 
گرد خانه حیدر به طواف برخیزند.

کودکان با چشمان اشکبار 
و قلبهای درهم تپیده نالان،
سرهای یتیمی را به آستانه در می کوبند.

کاسه های شیر لبریز و چشمان منتظر،
در دل و دعایشان خدایا حیدر«پدر ما»؛

ای کاش هیچ کس به یتیمان نگوید 
شیر خدا چشمانش را فرو بست.

ای کاش صدای ناله حسنین 
و پسران ام البنین به بیرون برنخیزد.
کاش صدای ناله ها به آسمان برنخیزد.
دختر علی طاقت ندارد.

گاه مولا سرش را میان چاه فرو می برد.
و گاه غریبانه میان نخلستان های کوفه می گریست.

که نکند زینبش اشک چشمان 
و سوز ناله دل غریبش را بشنود.

مولایم راز دلش،سلام های بی جواب!
چادر خاکی صورت نیلی و غریبی کودکانش را؛
با چاه همنوا می شد.

ای خدا دخت علی چه می بیند؟
آن روز دستهای بسته 
و امروز فرق شکسته








صلی الله علیک یا امیرالمؤمنین علیه السلام




ای علی...
اي علي! اي نمايندهي غم، اي درياي درد، 
اين رحمت بزرگ خدا بر تو گوارا باد...
من اعتقاد دارم كه در جه شخصيت انسانها 
به اندازه غم و درد آنهاست، 
و ميدانم كه خداي بزرگ بربندگان مخلص و دلباخته خود 
رحمت ميكند و دريايي از درد 
و كوهي از غم به آنها ارزاني ميدارد. 


اي علي! من زير كوهي از غم كوبيده، 
و دريايي از درد غرق شده بودم 
و تحملم به پايان رسيده بود،
ولي تو غم و درد مرا با غم و درد علي بزرگ متصل كردي، 
و آنچنان كه به بينهايت متصل شدهباشم، آرامش يافتم. 


اي علي ! من علي را بيش از حد دوست ميداشتم، 
و حتي اگر پرستش غير ذات خدا مجاز بود، تو را ميپرستيدم ، 
ولي اين دوستي گنگ و مبهم بود، 
از تار و پود وجودم سر چشمه ميگرفت. 
ولي خوددليلش را نميدانستم، 
ولي تو علي به من شناساندي نه فقط باشمشير ذوالفقارش ، 
و كلام آتشينش... بلكه عشق سوزانش، 
و غمها و دردهايش و تنهايي و صبرش... 


من ديروز از برّش شمشير علي لذّت ميبردم 
و عظمت او را در قدرتش و كلامش ميدانستم، 
ولي امروز عظمت او را در عشق و ايمانش، 
در عرفانش، در تنهائيش، در كوههاي غمش، 
در درياهاي دردش مشاهده ميكنم، 


هنگاميكه دل دردمندش ميجوشد و ميخروشد 
و سر به چاه كرده ميگريد،
من بيش از اندازه به او احساس نزديكي ميكنم، 
هر چه بيشتر به او تهمت ميزنند، 
و هر چه زيادتر سّب علي ميكنند، 
و هر چه شديدتر شيعيانش را زجر و شكنجه ميدهند، 
عشق و احترام من به علي شديدتر 
و سوزانتر و عميقتر ميشود...
 

تو اي علي، حيات جاويد يافتهاي، 
و ما مردگان متحرك آمدهايم 
تا از فيض وجود تو، حيات بيابيم. 

 


مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    آیا از عملکرد سایت و موضوعات راضی هستید؟
    بیشترین مطالب درباره چی باشن؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 413
  • کل نظرات : 189
  • افراد آنلاین : 44
  • تعداد اعضا : 141
  • آی پی امروز : 143
  • آی پی دیروز : 84
  • بازدید امروز : 239
  • باردید دیروز : 146
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 994
  • بازدید ماه : 994
  • بازدید سال : 58,461
  • بازدید کلی : 598,609