عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
محرم نامه-از زبان حضرت زینب خطاب به امام حسین(ع) | 1 | 849 | khanevadehh |
خواص شگفت انگیز صلوات::. | 1 | 859 | khanevadehh |
روایاتی درباره روز جوان | 1 | 653 | khanevadehh |
رسیدن به آرامش در 10 دقیقه! | 1 | 855 | khanevadehh |
درخت گردو و مورفولوژی و نامهای علمی و تیره ی آن | 1 | 688 | khanevadehh |
فقط محض خنده | 1 | 629 | khanevadehh |
5 راهکار طلایی برای ایمن کردن رایانه | 0 | 605 | pariya |
اعترافهای تکان دهنده طنز | 0 | 504 | pariya |
درمانهای خانگی بیماریهای گوارشی | 0 | 489 | pariya |
تشخیص فشارخون پایین | 0 | 465 | pariya |
بسم رب المهدی(عج)
گفتم: بيا تا از ته دل براي آقا دعا كنيم... گفت: نه... گفتم: براي چي؟ گفت: آخه من از.... من ازاشکی که می
ریزد زچشم یارمی ترسم ازآن روزی که اربابم شود بیمارمی ترسم گفتم : مگه ما دشمن آقا هستيم كه مي
ترسي؟ مگه ما چكار كرديم؟ گفت : بگو چكار نكرديم... همه ماندیم درجهلی شبیه عهد دقیانوس من ازخوابیدن
منجی درون غار می ترسم گفتم : يعني اين همه اشكهايي كه از چشم منتظرا ميريزه كشكه ، بايد حتما مثل
حضرت يعقوب كور بشيم كه تو باورت شه دلتنگ آقا هستيم؟ گفت:ظاهر بين نباش و.... رها کن صحبت یعقوب
و کوری و غم فرزند من ازگرداندن یوسف سر بازار می ترسم گفت : همتون به آقا ميگيد جمعه بياد ، جمعه
بياد.... اما من بهش ميگم.... همه گویند این جمعه بیا ، امّا درنگی کن ازاین که باز عاشورا شود تکرارمی ترسم
گفت : نمي دوني كه هر وقت گناه ميكنيم ،چه خوني به دل آقا مي شه ! اما من مي دونم.... شده کارحبیب
من سحرها بهر من توبه ز آه دردناک بعد استغفار می ترسم گفتم :آخه اگر قرار بر ترس هم باشه ...تو كه يك
عمر نوكر در خونه ي آقا هستي از چي ميترسي؟ گفت : درسته كه ... تمام عمر،خود را نوکر این خاندان
خواندم از آن روزی که این منصب کند انکار می ترسم _ ديگه بغض كرده بود و اجازه نمي داد من حرف بزنم،
اصلا انگار ديگه من رو نميديد چون فقط خطاب به آقا صحبت مي كرد و منم حيرون اين همه عشق بودم و فقط
گوش ميدادم.... گفت : آقا جون ، يه چيزي شنيدم كه دلم رو خيلي شكوند.... شنیدم روز و شب ازدیده ات
خون جگر ریزد من از بیماریِ آن دیدۀ خونبار می ترسم گفت : آقا جون ، ازت يه خواهشي دارم... به وقت ترس و
تنهایی تو هستی تکیه گاه من مرا تنها میان قبرخود نگذار می ترسم گفت : البته خودم ميدونم كه.... دلت
بشکسته از من لکن ای دلدار رحمی کن من ازنفرین و ازعاق پدر بسیارمی ترسم گفت : اينو هم ميدونم كه
..... هزاران بار رفتم از درت شرمنده برگشتم زهجرانت نترسیدم ولی این بارمی ترسم گفت: هردفعه به يه
رنگي در اومدم و ، مثل باد هربار يه طرف رفتم و هر دم هم كه...... دمی وصلم،دمی فصلم،دمی قبضم،دمی
بسطم من از بیچارگیّ آخر این کارمی ترسم _ديگه آروم شده بود و حرف نمي زد و اشك نمي ريخت ، تا
خواستم حرف بزنم ، گفت ديگه نمي خواد چيزي بگي ، فقط همين قدر بدون كه.... جهان را قطرۀ اشک غریبی
می کند ویران من ازاشکی که می ریزد زچشم یار می ترسم،...مي ترسم! _راه افتاد كه بره ، گفتم : هرچي
كه تو گفتي قبول ،ولي ميگي كه ديگه دعا نكنيم... گفت : من نگفتم كه ديگه دعا نكنيم...فقط ميگم كه ، يه
نگاه به دور و برت بنداز ببين دنيامون چقدر براي اومدن آقا آماده هست...همين! _داشت مي رفت و من رو با يه
دنيا ابهام رها ميكرد... دور و برم رو نگاه كردم كه ببينم دنيامون چقدر براي اومدن آقا آمادست.... راست ميگفت
حالا مي فهمم دليل اون همه ترسي كه داشت چي بود!!!!!
اللهم عجل لوليك الفرج
سمت خدا...
بسم رب المهدی(عج)
زهراکه شفاعتش به عالم برسد...
باشدکه به فریاددل مابرسد..
یارب سببی سازبه روزمحشر
پرونده ی مابه دست زهرابرسد...
بسم رب المهدی السلام عليک يا ربيع الأنام و نضره الأيام سلام بر تو اي بهار خلايق و خرمي روزگار! مولایم ما را ببخش که یک عمر چه کودکانه نشستیم و انتظار کشیدیم تا صدای شلیک یک توپ ، نوید آمدن بهار را سردهد. ای صد افسوس که تو بهار بودی ومن بی تو هر فروردینم دی بود و نمی دانستم. صادق (ع) آل محمد(ص) فرموند: که نوروز و اول بهار روزی است که ما توقع فرج حضرت مهدی (عج) را داریم.
کودک که بودم پدرم جمعه ها صبح درب خانه را آب و جارو می کرد تا اگر مولا از آن حوالی عبور کند ... و نو روز هر باره این حس را در من زنده می کند مردمی را می بینم که سراسر شوق و شورند ، خانه تکانی می کنند و لباس های نو برتن... اما برای چه ؟ برای که ؟ اینان منتظرند تا بهار شود ؟ سالهاست می اندیشم که هنگام بهار مگر چه می شود که اینگونه به هم می ریزیم ، مهربان می شویم، به سراغ هم می رویم و از همه مهمتر منتظر می شویم... انتظار ... سالهاست به لحظات سال تحویل و یک دقیقه ای که قبل از حلول سال نو همه ساکتند و نفس ها را در سینه حبس می کنند می اندیشم! و هر ساله هیچ اتفاقی نمی افتند!!! کجایی ای ربيع الأنام و نضره الأيام نمی دانم ، شاید از گذشته به ایرانیان اینگونه آموختند تا رزمایش ظهور برگزار کنند ... وصد افسوس که ره گم کردیم و انتظار خورشید را کشیدیم و حال آنکه تو خود خورشید بودی و ما ندانستیم. ای کاش دقایقی تمام نفس ها برای تو حبس می شد و همه با هم زمزمه می کردند دعای عهد و ندبه و فرج را ... و ای کاش هفت سین مان را در جمکران می گستردیم و در آن به جای سفره ، "سجاده ای" می انداختیم به گستردگی زمین... و"ستاره ای" از آسمان به زیر می کشیدیم به یاد تو... و "ساعتی" برای شمار ثانیه هایی که بی تو گذشت و "سدر" را به یاد سدره المنتهی مصطفی (ص) بر سجاده می ریختیم! و "سیصد و سیزده سرباز" و "سلاحی" به نشان پایبندی بر سوگندی که با تو بسته ایم تا خونی که در رگهایمان است نذر تو باشد که چه نیکو در عهد آموختیم بسراییم " شاهِراً سَيْفي ، مُجَرِّداً قَناتي، مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدّاعي فِي الْحاضِرِ وَ الْبادي " و با شميشر آخته ، و نيزه برهنه ، پاسخ گويان به نداى آن خواننده بزرگ در شهر و باديه ایم. اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ وَ اكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ و سین هفتم را نیز من بر این سجاده می نشانم " سلام علی آل یاسین". به امید ظهور مولی و سرورمان حضرت حجه ابن الحسن العسکری (عج) که صد البته نزدیک |
||||||
|
بسم رب المهدی(عج)
امسال نوبهار شروعش به ماتم ست... زیراکه قلب عالم امکان پراز غم ست
بایدکه پاس حرمت زهرانگاه داشت سالی که فاطمیه ونوروزتوام ست
مهدی جان!
تقویم روزگارم باروزگارقلب توتنظیم ست...
بهارمن هم این روزهابوی فاطمیه گرفته ست...مثل بهارتو...
<< بسم الله الرحمن الرحیم >>
دفاع از حقیقت گویا جز لاینفک این مردم است
خدا اولین ها را دوست دارد ، خودش می گوید : "السابقون الاولون" این مردم همیشه در دفاع از حق اولین بوده اند.
اولین مردمی که به داد قوم موسی (ع) رسیدند و آن ها را دوباره به سرزمینشان بازگرداندند.
اولین مردمی که به مسیح ایمان آوردند حتی قبل از آنکه به دنیا بیاید دو نفر ایرانی بودند که به دنبال حقیقت به فلسطین رفتند.
اولین مردمی که خارج از اهل بیت پیامبر بودند اما نشان و مدال درجه یک لیاقت را به سینه زدند:
سلمان منا اهل البیت.
مردمی که اعراب مسلمان ، علی ابن ابی طالب (ع) را به خاطر اینکه آنها زیاد دور او بودند سرزنش می کردند و علی را علاقه مند به مجوسان(بخوانید ایرانیان مسلمان و محب اهل بیت) می دانستند.
می گویند بیشتر سپاه مختار را همینان تشکیل می دادند.
و خلاصه مردمی که تا امروز عَلَم انبیا را به دوش می کشند.
خودمانیم داستانی دارند این مردم !!!
و اکنون چند وقتی است که به شکر خدا سینه در مقابل صهیونیزم سپر کرده اند، مرادم از "چند وقتی " یعنی سی و چهار سال. و البته چند وقتی است که به شکر خدا جوانان نسل سه و چهار به میدان نبرد با این عروسک های خیمه شب بازی ابلیس آمده اند، مرادم از "چند وقتی" یعنی سه چهار سال.
پارسال همین موقع ها بود که یک پژوهشگر فرانسوی ضد صهیونیست (سامبا) می خواست از آخرین یافته هایش برایم بگوید. با یکی از دانشجویان در لابی هتل با او صحبت می کردیم .که بنده خدا گفت :
آیا می دانید مهم ترین نماد این صهیونیست ها ستونی سنگی است به نام "آبلیسک"؟
آیا می دانید اسلام تنها جایی بود که به آن حمله می شد (رمی جمرات) ؟
آیا می دانید وهابی ها دور آن را دیوار کشیده اند؟ تا به دستور اربابانشان از آن محافظت نمایند؟
اصلا می دانید آبلیسک چیست؟
در اثنی این گفتگو این دانشجوی عزیز آیپدش (نمی دانم شاید فرهنگستان به آن بگوید رایانک دست مالیدنی ) را در آورده بود و با اینترنت هتل فیلم ها و عکس های شاهکار دو سال پیش جوانان مسلمان ایرانی را برایش آماده کرد.
باید چهره این بنده خدا را می دیدید(عجب فعلی) چشم هایش چهار تا شد و کلی خجالت کشید که زیره به کرمان آورده بود.
داستان این آبلیسک به آتش کشیدن و این پرسش معروف "why iranian burn obelisk" داستان آتش کشیدن یک تکه استوانه چوبی نیست .
بلکه داستان اولین بودن است ، اولین در راه مبارزه با هرآنچه بوی ابلیس دهد.
این صرفا یک نماد نیست که مثل خیلی چیز های دیگر به خودشان منتسب کرده باشند بلکه داستان هوشیاری و جلو تر از زمان بودن این مردم است.
مردمی که گویا خدا هم پارسال در این جشنشان یک هدیه داشت و یک همراهی ویژه دقیقا در همان زمان :
ترک خوردن بزرگ ترین آبلیسک جهان
نمی دانم شاید یک رکورد جدید هم به دست آورده ایم :
"بیشترین آمار ساخت آبلیسک در جهان در طول یک سال"
البته به قصد آتش زدن.
راستش اندکی نگرانم که این حرکت پاک و الهی آرام ،آرام به انحراف کشیده شود.
مسابقه بگذارند تا هر سال ارتفاعش را بیشتر کنند
مسابقه ای شود برای خودنمایی ...
برای نفوذ شیطان در دلهای شیفتگان مهدی فاطمه(علیهما سلام)....
مسابقه ای شود برای به نام خود تمام کردن ها...
آه ای برادران ، ای آنانی که دغدغه دشمن ستیزی دارید خوب است اول بت بعل نفستان و نفسمان را بکشید و بکشیم.
شرمنده امام زمان شدم وقتی بحث هایی را در برخی تارنما ها در باره به نام خود کردن ها و دعوا سر "منیت " دیدم.
قرار بود و هست که همه در کنار هم مصاف نام بگیریم همه و همه ، جنبش یعنی همین یعنی همه دانشجویانی که در تمام دانشگاه هایشان برنامه می گیرند،
یعنی آن کودک 5 ساله که به حقیر می گفت به خاطر امام زمان دیگر بنتن نگاه نمی کنم
یعنی آن پیرزن قمی که هر از گاهی زنگ می زند و برای همه مان دعا می کند (دقت کنید همه ما) .
یعنی تمام بزرگوارانی که در فضای سایبری ، بی ریا و گمنام می جنگند و نامشان را ضد شیطان گذاشته اند. و چقدر زیباست برای مولا گمنام جنگیدن.
یعنی آن جوان .... که با اشک هایی پاک، روان بر گونه ، می گوید می خواهم شیعه شوم.
یعنی آن دانشمند اسپانیایی که به محبت اهل بیت می رسد.
مصاف من نیستم مصاف همه شما هستید ...
یعنی خانمی که هر ماه مقداری از حقوقش را برای کمک به این جریان نذر کرده است حقوق پرستاری از یک سالمند.
مصاف یعنی فریاد های خشم ده دقیقه ای یک جوان مشهدی که پس از فیلم موهن علیه رسول الله در پیغام گیر گوشی تلفن همراهم از خود به یادگار گذاشت.
مصاف همه شما هستید...
مگر نه اینست که کار را برای خدا باید کرد؟
مبا دا نماد شیطان را به آتش بکشی و خودت در آتش ابلیس بسوزی !!!
وای بر آن روزی که ابلیس ، آبلیسک هایش را در دل هایمان بکارد(و تو خود بهتر میدانی آبلیسک نماد چیست).
برای تسلای دل بازماندگان عرض می کنم :
برای رسیدن به مهدی باید از خود بگذریم ، مهربان باشیم و بخشنده و فقط به این بیاندیشیم کاری که می کنیم چه با دل فرزند زهرا می کند ، آرام یا ...
به امید ظهور مولی و سرورمان حضرت حجت (عج) که صد البته نزدیک است.
و آن فتنه نشانهاى است براى نزدیک شدن حرکت ما و اظهار نمودن شما امر و نهى ما را براى همدیگر، و خداوند نور خود را تمام خواهد کرداگرچه مشرکان را خوش نیاید.
حضرت مهدی (عج): ما در رعایت حال شما کوتاهى نمىکنیم و یاد شما را از خاطر نبرده یم، که اگر جز این بود گرفتارىها به شما روى مىآورد و دشمنان، شما را ریشه کن مىکردند. از خدا بترسید و ما را پشتیبانى کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم
...پس از ستایش و حمد خداوندی که معبودی جز او نیست و درود به سید و مولی و پیغمبر گرامی ما حضرت محمد و خاندان پاکش...اگر چه هم اکنون در مکانی دور از جایگاه ستم گران سکنی گزیده ایم -که خداوند صلاح ما و شیعیان با ایمانمان را مادامى که دولت دنیا در دست فاسقان است در دوری ما دیده است-، ولى با این حال به أحوال شما آگاهیم و چیزى از اخبار شما بر ما پوشیده نیست و از خواری و مذلتی که دچارش شده اید باخبریم، و این پیش آمد بدان سبب شد که بسیارى از شما بسوى آنچه پیشینیان صالح از آن رو گردان بودند متمایل گشته و بدان عهدى که از ایشان گرفته شده بود پشت پا زدند که گویا به آن پیمان آگاه نیستند.
ما از رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم که اگر جز این بود دشواری ها و مصیبت ها بر شما فرود می آمد دشمنان شما را ریشه کن مى نمودند، پس تقوای خدا پیشه کنید تا در بیرون آمدن از فتنه ای که به شما روی آورده نجاتتان بخشیم، فتنه و آشوبی که هرکس أجلش فرا رسیده باشد در آن هلاک می گردد و آن کس که به آرزویش رسیده باشد از آن دور ماند.
و آن فتنه نشانهاى است براى نزدیک شدن حرکت ما و اظهار نمودن شما امر و نهى ما را براى همدیگر، و خداوند نور خود را تمام خواهد کرداگرچه مشرکان را خوش نیاید.
از آتش برافروخته جاهلیت که گروه های اموی آن را شعله ور ساخته و گروه هدایت یافته را بدان می ترسانند به تقیه پناه برید و چنگ زنید. من عهده دار نجات کسی هستم که در آن فتنه برای خود مقام و جایگاهی نجوید و در عیبجویی از آن به راهی پسندیده گام گذارد.
از حادثه ای که به هنگام فرا رسیدن ماه جمادى الاول همین سال روی خواهد داد عبرت بگیرید و از خوابی که شما را فرا گرفته برای حوادث بعدی بیدار شوید... .
پس هر یک از شما باید کارى کند که او را به دوستى و محبت ما نزدیک گرداند و از آنچه خوش آیند ما نبوده و باعث کراهت و خشم ماست دوری گزیند زیرا امر ما ناگهانی فرا می رسد در هنگامی که توبه و بازگشت برای او سودی ندارد و پشیمانیش از کیفر ما نجاتش نمی بخشد، خداوند راه رستگارى را به شما الهام فرماید و در توفیقیابى به رحمتش درباره شما لطف نماید.
این نامه ما است به تو (شیخ مفید) اى برادر دوستدار و مخلص وبا صفاى در مودت و یار با وفاى ما...این نامه و مضمون آن را به هر کس که اطمینان دارى برسان و همگى آنان را بعمل کردن بدان سفارش کن ان شاء اللَّه.
و صلى اللَّه على محمّد و آله الطاهرین.
(برگرفته از نامه امام عصر عج به شیخ مفید ره/کلمة الامام المهدی/ص189)
منبع : رویداد
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
"نرم افزار چند رسانه ای پیامبر رحمت"
امکانات:مولودی ویژه میلاد،مقاله،کتاب برای موبایل و........
این نرم افزار در قرارگاه فناوری سپاه مهدویت(پیروان موعود) تهیه شده و در همایش پیامبر رحمت نیز در بین حاضران
پخش شد
امید است که مورد قبول ساحت مقدس امام عصر قرار گیرید
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم
امروزه صهیونیسم لغتی آشنا در ادبیات سیاسی است. رژیم اشغالگر اسرائیل بر پایه ایدئولوژی صهیوینستی شکل گرفته است و نژادپرستی رایج در میان اسرائیلیها نیز ریشه در همین مکتب دارد. صهیونیسم به صورت کلی به معنای بازگشت یهودیان به سرزمین موعود است. اما صهیون به چه معناست و چرا این جنبش با عنوان مصهیونیسم خوانده میشود؟ چه تفاوتی در میان طرفداران صهیوینسم وجود دارد؟ آیا تمام نحلیهای صهیونیستی دارای ریشه مذهبی هستند؟ صهیونیسم سیاسی که بنیانگذار آن را تئودور هرتصل مینامند چیست و چه تأثیری در شکلگیری دولت غاصب اسرائیل داشته است؟
دولت کنونی اشغالگر اسرائیل بر پایه ایده صهیونیسم شکل گرفت
نگاهی مختصر به صهیوینسم و شعب مختلف آن
صهیون، درزبان عبری، به معنای پُرآفتاب و نیزنام کوهی در جنوب غربی بیتالمقدس است. کوه صهیون، زادگاه و آرامگاه داود پیامبر علیه السلام و جایگاه سلیمان علیه السلام بود. گاه این واژه نزد یهودیان، به معنای شهر قدس، شهر برگزیده و شهر مقدس آسمانی به کار میرود؛ ولی در متون دینی یهود، صهیون، اشاره به آرمان و آرزوی ملت یهود برای بازگشت به سرزمین داود علیه السلام و سلیمان علیه السلام و تجدید دولت یهود دارد. به دیگر سخن، صهیون برای یهود، سمبل رهایی از ظلم، تشکیل حکومت مستقل و فرمانروایی بر جهان است و ازاین رو، یهودیان خود را فرزندان صهیون می دانند.
تپه صهیون؛ این لغت هم اینک از جانب صهیونیستها به عنوان مترادفی برای اشاره به کل بیت المقدس به کار میرود
درتعریف صهیونیسم باید آنرا به دو دسته تقسیم کرد؛ یک صهیونیسم معنوی و دیگری صهیونیسم سیاسی. صهیونیسم معنوی یا مذهبی بر پایه کتاب مقدس شکل یافته و اندیشمندانی مانند احد هائان درسال ۱۸۹۷ صهیونیسم معنوی را تعریف کردند. بر پایه نظر و یافته های چنین اندیشمندانی از کتاب تورات، یهودیان قوم برگزیده جهان هستند و در سراسر دنیا پراکنده اند. بر این اساس نوع نگاهی که صهیونیسمهای معنوی به موضوع فلسطین دارند این است که فلسطین یک تاریخ برای یهودیان است و به عنوان یک تاریخ باید مورد احترام قرار گیرد. لذا نوع نگاه طرفداران صهیونیسم معنوی یا مذهبی تاریخی و همراه با اعتقادات دینی است.
برخی یهودیها بنا بر عقاید مذهبی خود مخالف ایده صهیونیسم و اسکان یهودیان در سرزمینهای فلسطین هستند
اما دسته دوم پایه گذاران صهیونیسم سیاسی هستند؛ پدر صهیونیسم سیاسی تئودور هرتصل است. هرتصل در ۱۸۹۶ جزوه ای را به زبان آلمانی تدوین میکند که عنوان آن “دولت یهود” بود. هرتصل در این جزوه تئوری را مطرح میکند که نوعی صهیونیسم متفاوت با صهیونیسم معنوی یا مذهبی را ارائه میدهد. در سنت معنوی صهیونیسم، فلسطین تنها یک تاریخ بود اما هرتصل به دنبال آن بود که یهودیان سراسر جهان را گردهم آورده و یکپارچه کند. او براین باور بود که مقدمه گردهم آوردن یهودیان از سراسر جهان تشکیل یک دولت است. لذا هرتصل صهیونیسم را از فاز معنوی و مذهبی آن وارد فاز سیاسی کرد. او باور داشت که تنها راه مقابله با اقدامات یهودستیزی موجود در دنیا این است که یهودیان یک موطن متعلق به خود را تملک کنند. لذا درجزوه خود پیشنهاد میدهد که آرژانتین یا فلسطین به عنوان مرکز دولت یهود درنظر گرفته شود. در گزارش حاضر نگاهی داریم به زندگی و فعالیتهای تئودور هرتصل، بنیانگذار صهیونیسم سیاسی.
فعالیتهای هرتصل موجب گشت تا تشکیل دولت یهود تبدیل به هدف بخش اعظمی از صهیونیستها گردد
هرتصل؛ یک یهودی سکولار و بی دین!
دوران کودکی و جوانی
هرتصل در شهر پست (Pest) مجارستان و در یک خانواده یهودی متولد گشت. وی فرزند دوم جانت و جاکوب هرتصل بود. خانواده آنها به زبان آلمانی تکلم نموده و پایبند به اعتقادات مذهبی نبودند. وی در دوران مدرسه نتوانست در حوزه علوم به موفقیتی نائل آید و بعدها علاقه زیادی به شعر و علوم انسانی نشان داد. این علاقه باعث گردید که بعدها دارای یک شغل موفق ودر حوزه روزنامه نگاری گردد.
هرتصل نوجوان در کنار خانواده اش
میراث سکولار خانوادگی
هرتصل در دوران کودکی و نوجوانی اش هیچ علاقه ای به معنویات یهودی نداشت. این امر را میتوان ناشی از پرورش خانوادگی وی دانست زیرا والدین وی هیچ نوع دلبستگی به آداب و رسوم یهودی نداشتند. مادر وی بیشتر بر سنت انسانگرایانه فرهنگ آلمانی توجه داشت و پسر خود را نیز بر اساس آموزه های فرهنگ آلمانی پرورش میداد. وی به عنوان یک “پسر یهودی کاملا بی ایمان، ضد سنت و سکولار” پرورش یاقت که دین را به کل رد مینمود و همیشه با یک “بدبینی تمسخرآمیز” راجع به یهودیت سخن میگفت. وی با نگاهی تحقیرآمیز به دین نگاه کرده و آن را پدیده ای نامتمدن مینامید. به نوشته الون (Elon)، حتی پس از علاقه مندی هرتصل به “مسأله یهود” میتوان رگه هایی از خودتحقیری یهودی را در نوشته های وی مشاهده نمود.
هرتصل در قامت یک روزنامه نگار جوان
البته در برخی منابع بدین امر اشاره شده که مادر هرتصل یکی از حامیان وی در ترویج اندیشه صهیونیسم سیاسی بود اما باید بدین نکته توجه داشت که احتمالا شاخصه سکولار و غیردینی این اندیشه باعث گردیده بود که مادر هرتصل نیز به صف حامیان آن بپیوندد. هرتصل با دختری به نام جولیا ازدواج نمود که بنا بر برخی گزارشها یهودی نبود. در مورد اینکه همسر وی هیچ علاقهای به صهیونیسم نداشت در میان محققین اتفاق نظر وجود دارد. اما نکته جالب اینجاست که در یهودیت فرزندان بر دین مادر خود هستند و بنابراین در صورت غیریهودی بودن جولیا (که به احتمال زیاد چنین است) فرزندان بانی صهیونیسم سیاسی و پدر اسرائیل یهودی نبودند.
هرتصل در کنار خانواده
نسل هرتصل درنهایت برافتاد. دختربزرگش پالین اختلال روانى پیداکردو ازشوهرش طلاق گرفت وبه کارهرزگى روى آورد؛چنانکه معتادبه موادمخدرنیزشدو سرانجام دربیمارستان درگذشت.
پسربزرگ او هانس نیزمخالفت بابرخى تعالیم یهود رابه منصه ظهوررساند. اونیزبه افسردگى واختلال روانى دچارگردیدوبه مسیحیت روى آورد،ودرنهایت،خودکشى کرد. دخترکوچکش تراد معروف به مارگارت هم دایم بیماربود. نوه دخترىاشاستفانتئودورنیوم� � که تامقام افسرى ارتش انگلستان پیشرفته بود،درواشنگتن خودرا ازبالاى پل به رودخانه انداخت.
آیا ماجرای دریفوس باعث تحول فکری هرتصل گشت؟
گفته میشود در جریان محاکمه دریفوس (افسر یهودی ارتش فرانسه که متهم به جاسوسی برای آلمان شده بود) هرتصل با عقاید و افکار ضدیهودی مردم اروپا (احساسات ضدیهودی مردم اروپا دارای دلایل فرهنگی و اجتماعی بسیاری میباشند که در مجالی دیگر باید به آنها پرداخت) آشنا شده و چنان تحت تأثیر این قضایا قرار گرفت که مسیر زندگی خود را به طور کامل عوض نموده و روی به سوی صهیونیسم و یافتن وطنی برای یهودیان برآمد تا در این وطن جدید دیگر کسی نتواند به آزار، اذیت و تعقیب یهودیان بپردازد.
تأثیرپذیری هرتصل از ماجرای محاکمه دریفوس افسانه ای است که هرتصل بعدها ضرورتی برای رد آن ندید
با این حال صحت و سقم این ماجرا محل تردید دارد. برخی محققین به مانند کورنبرگ (Kornberg) بر این باورند که روایت مذکور افسانه ای بیش نیست که هرتصل ضرورتی برای انکار آن ندید و اینکه حتی خود هرتصل نیز در زمان مذکور معتقد به گناهکار بودن دریفوس بود. تاریخ نگاران بر این باورند که آنچه بیش از هر چیز بر تغییر عقاید هرتصل تأثیرگذار بود به قدرت رسیدن کارل لوگر (Karl Lueger) از حزب سوسیال مسیحی در وین (۱۸۹۵) بودکه که معروف به برخورداری از عقاید ضدیهودی بود. در همین زمان بود که هرتصل تصمیم گرفت برای تأمین امنیت یهودیان باید آنها دارای سرزمینی باشند که در آن اکثریت را داشته باشند.
دولت یهودی؛ نسخه هرتصل برای حل مسأله یهود
هرتصل در کتابی با نام “دولت یهود” دعوت به ایجاد کشوری یهودی میکند
سرزمین مورد نظر وی برای این کار فلسطین بود اگرچه پیشنهادهای دیگری چون آرژانتین و یا اوگاندا را نیز بررسی نمود.
هرتصل معتقد بود یهودیان بیگانگانی هستند که هیچگاه در کشورهای اروپایی مورد پذیرش قرار نخواهند گرفت و تنها راه چاره باقی مانده کوچاندن آنها است. وی معتقد بود، تنها با راهحل سیاسى، یهودیان مىتوانند تغییر شکل و سبک بدهند و شرایط بهترى در زندگى پیدا کنند؛ که آنهم تنها با تأسیس دولت مستقل یهودى و با رضایت قدرتهاى بزرگ جهان امکانپذیر خواهد بود. این دولت مىتواند در اسرائیل یا در آرژانتین با اراده و تصمیم قوم یهود شکل گیرد. هرتصل مىگوید: تحقق این طرح مستلزم تأسیس دو ساختار است: جامعه یهودیان که بتواند نمایندگى قوم یهود را در یک ساختار کاملاً قانونى رهبرى کند و شرکت یهودى که کار کنترل امور تجارى و بازار کار را بر عهده داشته باشد.
هرتصل تنها راه حل مسأله یهودیان اروپا را در کوچ آنها به آرژانتین یا سرزمین فسلطین و تشکیل دولت و کشوری یهودی در آنجا معرفی نمود
تبدیل صهیونیسم از ایده به عمل؛ آغاز فعالیتهای هرتصل به عنوان نماینده جنبش صهیونیسم
هرتصل صهیونیسم را از فکر و اندیشه صِرف، به جنبش و سازمان تبدیل کرد و قراردادهاى خاموش میان تمدن غرب و سازمان صهیونیسم به عنوان نماینده یهودیان اروپا برقرار ساخت. در این مرحله، هرتصل فعالیتهاى صهیونیستى خود را به شیوهاى سنتى آغاز کرد و به رهبران سنتى یهودیت (خاخامها و ثروتمندان) و نیز صاحب نفوذان سنتى که به او با نوعى نفرت و بىتفاوتى نگاه مىکردند روى آورد.
نقشه فلسطین و اراضی اشغالی از سال ۱۹۴۸ تا سال ۲۰۱۲
تنها صهیونیستهای حامی بازگشت به فلسطین بودند که به حمایت از ایده هرتصل حمایت کردند
همین امر موجب گشت که وی فلسطین را به عنوان سرزمین دولت یهود انتخاب نماید
در آغاز ایده های وی توجه زیادی را جلب خود نکرد و اکثریت یهودیان پرنفوذ و ثروتمندی که وی بر حمایت آنها دل بسته بود چندان نظر مساعدی نسبت به وی نشان ندادند. همین امر باعث گشت که وی برخی اصلاحات را در اندیشه های خود انجام داده و کتاب “دولت یهود” را منتشر نماید تا شاید بتواند از این طریق حمایت افکار عمومی یهودیان را جلب نماید. متعاقب این امر، بخش عمده جنبش محبان صهیون و دانشجویان صهیونیستى در اتریش و کشورهاى دیگر از حامیان جدى هرتصل شدند و وى را رهبر خود معرفى کردند. اتفاقا به خاطر ارتباط زیاد با جنبش محبان صهیون، هرتصل به این جمعبندى رسید که تنها سرزمینى که مىتواند ایده خود را در آنجا اجرا کند، فلسطین است.
فعالیتهای سیاسی هرتصل برای پذیرفته شدن ایده دولت یهودی اسرائیل از جانب دولتهای بزرگ
هرتصل در ۱۰ مارس ۱۸۹۶ با یک کشیش اوانجلیکی به نام ویلیام هشلر (William Hechler) دیدار نمود. دیداری که سهم بسزایی در مشروعیت بخشیدن به جنبش صهیونیسم سیاسی داشت. هرتصل بعدها در کتاب خاطرات خود چنین نوشت: “من باید رابطه ای مستقیم و آشکار با یک حاکم مسؤول یا غیر مسؤول، یعنی یک وزیر دولت یا شاهزاده، برقرار سازم. در این صورت یهودیان مرا باور کرده و از من تبعیت خواهند نمود. مناسبترین فرد میتواند قیصر آلمان باشد.” کشیش اوانجلیکی به وی کمک کرد تا ابتدا با فردریک اول، دوک بزرگ بادن و دایی قیصر ویلهلم دوم آلمان و سپس با خود قیصر دیدار نماید. این دیدارها باعث گشت تا جنبش صهیونیستی هرتصل مشروعیت زیادی در میان یهودیان کسب نماید. وی بعدها نیز چند دیدار با قیصر داشت.
هرتصل از همان ابتدا فعالیتهای تبلیغاتی را در دستور کار خود قرار داد
وی دیداری با قیصر آلمان داشت تا بدین ترتیب چهرهای موجه و مشروع از جنبش صهیونیستی خود به یهودیان و سایر مردم جهان به نمایش گذارد
هرتصل بعدها به ترکیه نیز سفری داشته و توانست با سلطان عثمانی دیدار نماید اما در کسب نظر موافق وی برای برپایی دولت صهیونیستی در فلسطین موفق نبود
برگزاری کنگره صهیونیستی و تلاش برای کسب نظر موافق دولتهای بزرگ
هرتصل در سال ۱۸۹۷ نشریه “دایولت” را برای انتشار عقایدش در وین تأسیس نمود و سپس برنامه ای برای برگزاری اولین کنگره صهیوینستی در بازل سوئیس تدوین کرد. وی به عنوان رئیس این کنگره انتخاب گردید (سمتی که تا زمان مرگ در سال ۱۹۰۴ در اختیار داشت). وی علاوه بر دیدار با ویلهلم دوم به کنفرانس صلح لاهه نیز دعوت شده و در آنجا با استقبال گرم دولتمردان اروپایی مواجه گشت.
اولین کنگره صهیونیسم که هرتصل بنیانگذار آن بود
هرتصل در سالهای ۱۹۰۲ و ۱۹۰۳ به کمیسیون سلطنتی بریتانیا در امور مهاجرت بیگانگان دعوت شد. وی در انجا با اعضای دولت انگلیس بالاخص چمبرلن، وزیر وقت مستعمرات، آشنا شده و از وی خواست تا در اسکان یهودیان در صحرای سینا یاری رساند.
از مصر تا اوگاندا و مرگ
پس از شکست طرح صحرای سینا، در گفتوگوى هرتصل با گرینبرگ و چمبرلیندر ۲۰مى ۱۹۰۳، گرینبرگ طرح سکونت یهودیان در جزیره قبرس را برجسته کرد، در حالى که چمبرلین پیشنهاد سکونت در اوگاندا را داد، ولى هرتصل آن را نپذیرفت. لیکن شرایط اروپاى شرقى، هرتصل رامصمم کرد تا ضمن از سرگیرى مذاکرات با دولت بریتانیا، حتى طرح اوگاندا را مدنظر داشته باشد. تا با این کار هم با دولت بریتانیا روابط حسنه خود را حفظ نماید و هم با مطرح شدن گزینه ای دیگر عثمانی را تحت فشار قرار دهد.
جوزف چمبرلن، وزیر وقت مستعمرات بریتانیا همکاری نزدیکی با هرتصل برای یافتن سرزمینی به منظور تشکیل دولت یهودی داشت
با توجه به اینکه دولت بریتانیا نسبت به اجراى ایده صهیونیستى در اوگاندا نظر مساعد داد و اعلام کرد هیأتى براى شناسایى منطقه به آنجا برود، هرتصل طرح اوگاندا را به کنگره ششم صهیونیستى برد. در این کنگره هرتصل بیان کرد که طرح اوگاندا هدف اصلى صهیونیسم نیست، بلکه هدف اصلى احیاى سرزمین اسرائیل است. اما این پیشنهاد مخالفان سرسختی در میان سایر صهیونیستها داشت. جریان مخالفان تا آنجا پیش رفتند که طى یک نشست در نوامبر ۱۹۰۳ نمایندهاى را نزد هرتصل فرستادند و از او درخواست کردند تا طرح اوگاندا ملغا اعلام شود و فقط فلسطین مورد توجه قرار بگیرد. گرچه هرتصل در ملاقاتى با شوراى صهیونیست توانست تا حدودى از موج مخالفتها بکاهد، لیکن همچنان مخالفتها با فراز و فرود ادامه داشت تا اینکه هرتصل در سوم جولاى ۱۹۰۴ درگذشت.
ارزیابی نهایی
ایده صهیونیسم قبل از هرتصل نیز وجود داشت و با گذر زمان قدرتمندتر شد تا اینکه هرتصل توانست آن را تثبیت نموده و تشکیل یک دولت یهودی را تبدیل به هدف اصلی بخش اعظمی از یهودیان و نیز دولتهای بزرگ اروپا نماید. بعدها رواج افسانه هولوکاست باعث گردید تا صهیونیستها فریاد مظلومیت و دادخواهی سر داده و دولتهای اروپایی نیز که موقعیت را مناسب میدیدند طرح اسکان آنها را در فلسطین به مرحله اجراء گذاردند.
مرگ مشکوک هرتصل فرصت نداد تا وی شاهد عملی گشتن آرزوی شومش باشد
بدین ترتیب دولت مد نظر هرتصل در سال ۱۹۴۸ و در سرزمینهای اشغالی فلسطین به مانند غده ای سرطانی متولد گشت. البته مرگ مشکوک وی فرصت نداد تا وی شاهد تحقق آرزویش باشد. مرگی که شاید یکی از دلایل آن عدول نسبی وی از خواسته بزرگان صهیون یعنی اسکان حتمی یهودیان در فلسطین بود.
منبع : مشرق
یا علی