loading...
آخرالزمان
آخرین ارسال های انجمن
فاطمه بازدید : 555 دوشنبه 08 آذر 1395 نظرات (0)

رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم

لَمّا أبْصَرَ ناقَةً مَعْقولَةً وعلَيها جِهازُها: أينَ صاحِبُها ؟ مُروهُ فلْيَسْتعِدَّ غَدا للخُصومَةِ .

بحار الأنوار :

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم ماده شترى را ديد كه زانويش بسته شده و جهاز همچنان بر پشت اوست ، پرسيد : صاحب آن كجاست؟ به او بگوييد خودش را براى دادخواهى (اين شتر) در قيامت آماده كند .

بحار الأنوار : 7 / 276 / 50 منتخب ميزان الحكمة : 170

با حيوانات باربر كم توان چگونه بايد رفتار كرد؟

عنه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

إنّ اللّه‏َ يُحِبُّ الرِّفْقَ ويُعينُ علَيهِ ، فإذا رَكِبْتُمُ الدَّوابَّ العُجْفَ فأنْزِلوها مَنازِلَها ، فإنْ كانتِ الأرضُ مُجْدِبَةً فانْجوا عَنها ، وإنْ كانتْ مُخْصِبةً فأنْزِلُوها مَنازِلَها .

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

خداوند مــدارا كـردن را دوسـت دارد و بـر انجام آن كمك مى‏كند . پس ، هرگاه چارپايان لاغر را سوار شديد ، آنها را در منزلهايشان فرود آوريد . اگر زمين خشك و بى‏گياه بود با شتاب از آن بگذريد و اگر سرسبز و پر علف بود ، آنها را در آن جا استراحت دهيد .

الكافي : 2 / 120 / 12 منتخب ميزان الحكمة : 170

آيا مي توان بر پشت چارپايان نشست و به گفتگو پرداخت؟

عنه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

ارْكَبوا هذهِ الدَّوابَّ سالِمَةً واتَّدِعُوها سالِمَةً ، ولا تَتَّخِذوها كَراسِيَّ لأحاديثِكُم في الطُّرُقِ والأسْواقِ ، فَرُبَّ مَرْكوبَةٍ خَيرٌ مِن راكِبِها وأكْثَرُ ذِكْرا للّه‏ِ تباركَ وتعالى مِنهُ .

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

چارپايان سالم را سوار شويد و آنها را سالم نگه داريد و آنها را كرسى خطابه و صحبتهاى خود در كوچه‏ها و بازارها نكنيد ؛ چه بسا مركوبى كه از سواره‏اش بهتر است و بيشتر از او به ياد خداى تبارك و تعالى است .

كنزالعمّال : 24957 منتخب ميزان الحكمة : 170

چارپايان چه حقوقي بر صاحب خود دارند؟

عنه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

للدّابهِ على صاحِبِها سِتُّ خِصالٍ : يَعْلِفُها إذا نَزلَ ، ويَعْرِضُ علَيها الماءَ إذا مَرَّ بهِ ، ولا يَضْرِبُها إلاّ على حقٍّ ، ولا يُحَمّلُها ما لا تُطيقُ ، ولا يُكلّفُها مِن السَّيرِ إلاّ طاقَتَها ، ولا يَقِفُ علَيها فُواقا .

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

حيوان شش حق به گردن صاحب خود دارد : هر گاه از آن پياده شد علفش دهد ، هرگاه از آبى گذشت آن را آب دهد ، بى‏دليل آن را نزند ، بيشتر از قدرتش آن را بار نكند ، بيشتر از توانش آن را راه نبرد و مدّت زيادى روى آن درنگ نكند .

مستدرك الوسائل : 8 / 258 / 9393 منتخب ميزان الحكمة : 170

چرا نبايد به صورت حيوانات سيلي زد؟

عنه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

لا تَـضْـرِبـوا الدَّوابَّ على وُجوهِها ؛ فإنَّها تُسَبِّحُ بحَمْدِ اللّه .

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

به صورت حيوانات نزنيد ؛ زيرا آنها حمد و تسبيح خدا مى‏گويند .

آب دادن به حیوانات تشنه چه ثوابی دارد؟

عنه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

غُـفِرَ لامْرأةٍ مُومِسَةٍ مرَّتْ بكلبٍ على رأسِ رَكِيٍّ يَلْهَثُ كادَ يَقْتُلُهُ العَطَشُ ، فنَزَعَتْ خُفَّها فأوْثَقَتْهُ بخِمارِها فنَزَعَتْ لَهُ مِن الماءِ ، فغُفِرَ لَها بذلكَ .

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

زنى بدكاره سگى را ديد كه بر سرچاهى له‏له مى‏زند و كم مانده است از تشنگى بميرد . او كفش خود را در آورد و آن را به روسرى خود بست و براى آن سگ از چاه آب كشيد ؛ پس خداوند گناهان او را به سبب اين كار آمرزيد .

كنز العمّال : 43116 منتخب ميزان الحكمة : 170

چه حيواناتي در قيامت شكايت از قاتل خود مي كنند؟

عنه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

ما مِن دابَّةٍ طائرٍ ولا غَيرِهِ يُقتَلُ بغَيرِ الحقِّ إلاّ ستُخاصِمُهُ يَومَ القِيامَةِ .

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

هر حيوانى - پرنده يا جز آن - كـه بـه ناحـقّ كشته شود در روز قيامت از قاتل خود شكايت خواهد كرد .

عنه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

مَن قَتلَ عُصْفورا عَبَثا عَجَّ إلى اللّه يَومَ القِيامَةِ مِنهُ ، يقولُ : يا رَبِّ ، إنّ فُلانا قَتلَني عَبَثا ولَم يَقتُلْني لِمَنفَعَةٍ .

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

هركس گنجشكى را بى سبب بكشد آن گنجشك در روز قيامت از او به درگاه خدا بنالد و بگويد : پروردگار من ! فلانى مرا نه براى استفاده ، كه بى‏سبب كشت .



الإمامُ الصّادقُ عليه‏السلام :

إنّ امـرأة عُـذِّبَتْ في هِرّةٍ رَبَطتْها حتّى ماتَتْ عَطَشا .

امام صادق عليه‏السلام :

زنى به سبب آن كه گربه‏اى را بسته بود ، تا از تشنگى مُرد ، به عذاب گرفتار آمد .

مكارم الأخلاق : 1 / 280 / 864 منتخب ميزان الحكمة : 170


رسول اللّه‏ صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

تَعَلَّموا مِنَ الغُرابِ خِصالاً ثَلاثاً : اِستِتارَهُ بِالسِّفادِ ، وبُكورَهُ في طَلَبِ الرِّزقِ ، وحَذَرَهُ .

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

سه چيز را از كلاغ بياموزيد : پنهان داشتن آميزش ، سحرخيزى در طلب روزى ، و احتياط‏ورزى او را .

الخصال ، صفحه 100 ، حديث 51 ، عيون أخبار الرضا عليه‏السلام ، جلد 10 ، صفحه 257 ، حديث 10 كلاهما عن سليمان بن جعفر الجعفري عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم‏السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه ، جلد 1 ، صفحه 482 ، حديث 1394 عن الإمام الصادق عليه‏السلام ، بحار الأنوار ، جلد 103 ، صفحه 41 ، حديث 3 دانش نامه احاديث پزشكي : 1 / 614




الإمامُ الصّادقُ عليه‏السلام :

نهى رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم أن يُؤكَلَ ماتَحمِلُ الَّنملَةُ بِفِيها وقَوائمِها .

امام صادق عليه‏السلام :

رسول خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم از خوردن چيزى كه مورچه با دهان و پاهاى خود حمل مى‏كند ، نهى فرمود .

الكافي : 5 / 307 / 11 منتخب ميزان الحكمة : 350
فاطمه بازدید : 12251 دوشنبه 08 آذر 1395 نظرات (0)

للّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ خَيرَ هذَا اليَومِ ونورَهُ ، وهُداهُ وبَرَكَتَهُ ، وطَهورَهُ ومُعافاتَهُ ، اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ خَيرَهُ وخَيرَ ما فيهِ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّهِ وشَرِّ ما بَعدَهُ .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ وقتى كه از خواب بيدار مى شد، اين دعا را مى خوانْد ـ: پروردگارا ! از تو خير و روشنى ، و هدايت و بركت ، و پاكى و عافيتِ اين روز را مى طلبم . خدايا ! از تو خيرِ اين روز و آنچه را در آن است ، مى خواهم و از شرّ اين روز و شرّ آنچه پس از آن است ، به تو پناه مى برم.

فاطمه بازدید : 542 دوشنبه 08 آذر 1395 نظرات (0)

 

حدیث(1) قالَتْ علیها السلام : وَ هُوَ الا مامُ الرَبّانى ، وَ الْهَیْكَلُ النُّورانى ، قُطْبُ الا قْطابِ، وَسُلالَةُ الاْ طْیابِ، النّاطِقُ بِالصَّوابِ، نُقْطَةُ دائِرَةِ الا مامَةِ.(ریاحین الشّریعة : ج 1، ص 93.)
در تعریف امام علىّ علیه السلام فرمود : او پیشوائى الهى و ربّانى است، تجسّم نور و روشنائى است ، مركز توجّه تمامى موجودات و عارفان است، فرزندى پاك از خانواده پاكان مى باشد، گوینده‌اى حقّگو و هدایتگر است ، او مركز و محور امامت و رهبریّت است.

 

حدیث های گرانبهای حضرت فاطمه (س)

احادیث حضرت فاطمه(س)

 

حدیث(2) قالَتْ علیها السلام : ابَوا هِذِهِ الاْ مَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلىُّ، یُقْیمانِ اءَودَّهُمْ، وَ یُنْقِذانِ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ إ نْ اطاعُوهُما، وَ یُبیحانِهِمُ النَّعیمَ الدّائم إنْ واقَفُوهُما.(بحارالا نوار: ج 23، ص 259، ح 8.)

حضرت فاطمه زهرا (س): حضرت محمّد صلّى اللّه علیه و آله و علىّ علیه السلام ، والِدَین این امّت هستند، چنانچه از آن دو پیروى كنند آن ها را از انحرافات دنیوى و عذاب همیشگى آخرت نجات مى دهند؛ و از نعمت هاى متنوّع و وافر بهشتى بهره مندشان مى سازند.

 

حدیث های گرانبهای حضرت فاطمه (س)

احادیث حضرت فاطمه زهرا (س)

 

حدیث(3) قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراء سلام اللّه علیها: نَحْنُ وَسیلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَیْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ اءنْبیائِهِ.(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید: ج 16، ص 211.)

حضرت فاطمه زهرا (س): ما اهل بیت پیامبر وسیله ارتباط خداوند با خلق او هستیم، ما برگزیدگان پاك و مقدّس پروردگار مى باشیم، ما حجّت و راهنما خواهیم بود؛ و ما وارثان پیامبران الهى هستیم.

 

حدیث های گرانبهای حضرت فاطمه (س)

سخنان حضرت فاطمه زهرا(س)

 

حدیث(4) قالَتْ علیها السلام : مَنْ اصْعَدَ إ لىَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ.(بحار: ج 67، ص 249، ح 25)
حضرت فاطمه زهرا (س): هر كس عبادات و كارهاى خود را خالصانه براى خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحت ها و بركات خود را براى او تقدیر مى نماید.

 

حدیث های گرانبهای حضرت فاطمه (س)

احادیث حضرت فاطمه زهرا (س)

 

حدیث(5) قالَتْ علیها السلام : إلهى وَ سَیِّدى ، اءسْئَلُكَ بِالَّذینَ اصْطَفَیْتَهُمْ، وَ بِبُكاءِ وَلَدَیَّ فى مُفارِقَتى اَنْ تَغْفِرَ لِعُصاةِ شیعَتى ، وَشیعَةِ ذُرّیتَى .(كوكب الدّرىّ: ج 1، ص 254.)
حضرت فاطمه زهرا (س): خداوندا، به حقّ اولیاء و مقرّبانى كه آنها را برگزیده‌اى، و به گریه فرزندانم پس از مرگ و جدائى من با ایشان، از تو مى خواهم گناه خطاكاران شیعیان و پیروان ما را ببخشى.

 

حدیث های گرانبهای حضرت فاطمه (س)

احادیث حضرت زهرا (س)

 

حدیث(6) قالَتْ علیها السلام : شیعَتُنا مِنْ خِیارِ اءهْلِ الْجَنَّةِ وَكُلُّ مُحِبّینا وَ مَوالى اَوْلیائِنا وَ مُعادى اعْدائِنا وَ الْمُسْلِمُ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ لَنا.(بحارالا نوار: ج 68، ص 155، س 20، ضمن ح 11.)
حضرت فاطمه زهرا (س): شیعیان و پیروان ما، و همچنین دوستداران اولیاء ما و آنان كه دشمن دشمنان ما باشند، نیز آنهایى كه با قلب و زبان تسلیم ما هستند بهترین افراد بهشتیان خواهند بود.

 

حدیث های گرانبهای حضرت فاطمه (س)

احادیث گهربار حضرت زهرا(س)

 

حدیث(7) قالَتْ علیها السلام : إنَّ السَّعیدَ كُلَّ السَّعیدِ، حَقَّ السَّعیدِ مَنْ احَبَّ عَلیّا فى حَیاتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ.(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید: ج 2، ص 449 )
حضرت فاطمه زهرا (س): همانا حقیقت و واقعیّت تمام سعادت ها و رستگارى ها در دوستى علىّ علیه السلام در زمان حیات و پس از رحلتش خواهدبود.

 

حدیث های گرانبهای حضرت فاطمه (س)

احادیث حضرت فاطمه زهرا (س)

 

حدیث(8) قالَتْ علیها السلام : وَاللّهِ، لاكَلَّمْتُكَ ابَدا، وَاللّهِ لاَ دْعُوَنَّ اللّهَ عَلَیْكَ فى كُلِّ صَلوةٍ. (صحیح مسلم : ج 2، ص 72، صحیح بخارى : ج 6، ص 176)
پس از ماجراى هجوم به خانه حضرت، خطاب به ابوبكر كرد و فرمود: به خدا سوگند، دیگر با تو سخن نخواهم گفت، سوگند به خدا، در هر نمازى تو را نفرین خواهم كرد.

 

حدیث های گرانبهای حضرت فاطمه (س)

احادیث حضرت فاطمه زهرا (س)

حدیث(9) قالَتْ علیها السلام : إنّى اُشْهِدُاللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ، انَّكُما اَسْخَطْتُمانى ، وَ ما رَضیتُمانى ، وَ لَئِنْ لَقیتُ النَبِیَّ لا شْكُوَنَّكُما إلَیْهِ. (بحارالا نوار: ج 28، ص 303، صحیح مسلم : ج 2، ص 72، بخارى : ج 5، ص 5)
هنگامى كه ابوبكر و عمر به ملاقات حضرت آمدند فرمود: خدا و ملائكه را گواه مى گیرم كه شما مرا خشمناك كرده و آزرده‌اید، و مرا راضى نكردید، و چنانچه رسول خدا را ملاقات كنم شكایت شما دو نفر را خواهم كرد.

 

حدیث های گرانبهای حضرت فاطمه (س)

سخنان حضرت فاطمه(س)

 

حدیث (10) قالَتْ علیها السلام : وَاللّهِ یَابْنَ الْخَطّابِ لَوْلا إ نّى اكْرَهُ انْ یُصیبَ الْبَلاءُ مَنْ لاذَنْبَ لَهُ، لَعَلِمْتَ انّى سَاءُقْسِمُ عَلَى اللّهِ ثُمَّ اجِدُهُ سَریعَ الاْ جابَةِ. (اصول كافى : ج 1، ص 460، بیت الا حزان : ص 104، بحارالا نوار: ج 28، ص 250، ح 30.)
حضرت به عمر بن خطّاب فرمود: سوگند به خداوند، اگر نمى ترسیدم كه عذاب الهى بر بى گناهى ، نازل گردد؛ متوجّه مى شدى كه خدا را قسم مى دادم و نفرین مى كردم . و مى دیدى چگونه دعایم سریع مستجاب مى گردید.

 

حدیث های گرانبهای حضرت فاطمه (س)

احادیثی منتخب از حضرت فاطمه زهرا(س)

 

حدیث(11) قالَتْ علیها السلام : إلَیْكُمْ عَنّى ، فَلا عُذْرَ بَعْدَ غَدیرِكُمْ، وَالاَْمْرُ بعد تقْصیركُمْ، هَلْ تَرَكَ ابى یَوْمَ غَدیرِ خُمّ لاِ حَدٍ عُذْوٌ. (خصال : ج 1، ص 173، احتجاج : ج 1، ص 146)
حضرت فاطمه زهرا (س) خطاب به مهاجرین و انصار كرد و فرمود: از من دور شوید و مرا به حال خود رها كنید، با آن همه بى تفاوتى و سهل انگارى هایتان ، عذرى براى شما باقى نمانده است. آیا پدرم در روز غدیر خم براى كسى جاى عذرى باقى گذاشت؟

 

حدیث های گرانبهای حضرت فاطمه (س)

احادیث حضرت فاطمه زهرا (س)

 

حدیث(12) قالَتْ علیها السلام : جَعَلَ اللّهُ الاْیمانَ تَطْهیرا لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ، وَ الصَّلاةَ تَنْزیها لَكُمْ مِنَ الْكِبْرِ، وَالزَّكاةَ تَزْكِیَةً لِلنَّفْسِ، وَ نِماءً فِى الرِّزقِ، وَالصِّیامَ تَثْبیتا لِلاْ خْلاصِ، وَالْحَّجَ تَشْییدا لِلدّینِ .

حضرت فاطمه زهرا (س): خداوند سبحان، ایمان و اعتقاد را براى طهارت از شرك و نجات از گمراهى ها و شقاوت ها قرار داد. و نماز را براى خضوع و فروتنى و پاكى از هر نوع تكّبر، مقرّر نمود. و زكات (و خمس ) را براى تزكیه نفس و توسعه روزى تعیین نمود. و روزه را براى استقامت و اخلاص در اراده، لازم دانست . و حجّ را براى استحكام اءساس شریعت و بناء دین اسلام واجب نمود.

 

فاطمه بازدید : 420 دوشنبه 08 آذر 1395 نظرات (0)
دانشمندان مسلمان در باره اين كه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم چگونه از دنيا رفت ، ديدگاه‌هاي گوناگوني دارند ؛ بسياري از علماي شيعه و سني معتقدند كه آن حضرت را مسموم كردند و همين سم در بدن آن حضرت اثر كرده و او را به شهادت رسانده است . 
حاكم نيشابوري عالم معروف اهل سنت در كتاب معتبر المستدرك علي الصحيحينمي‌نويسد : 
ثنا داود بن يزيد الأودي قال سمعت الشعبي يقول والله لقد سم رسول الله صلى الله عليه وآله وسم أبو بكر الصديق وقتل عمر بن الخطاب صبرا وقتل عثمان بن عفان صبرا وقتل علي بن أبي طالب صبرا وسم الحسن بن علي وقتل الحسين ابن علي صبرا رضي الله عنهم فما نرجو بعدهم . 
المستدرك - الحاكم النيسابوري - ج 3 - ص 59 . 
داود بن يزيد گويد كه از شعبي شنيدم كه مي گفت : به خدا قسم رسول خدا و ابوبکر با سمّ کشته شدند و عمر و عثمان و علي بن ابيطالب با شمشير کشته شدند و حسن بن علي با سم و حسين بن علي با شمشير کشته شد . 
و نيز ابن كثير دمشقي سلفي كه امروزه وهابيت براي سخن او ارزش ويژه‌اي قائل هستند به نقل از بيهقي مي‌نويسد 
عن عبد الله بن مسعود ، قال : لئن أحلف تسعا أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قتل قتلا أحب إلى من أن أحلف واحدة أنه لم يقتل ، وذلك أن الله اتخذه نبيا واتخذه شهيدا . 
السيرة النبوية - ابن كثير - ج 4 - ص 449 – 450 . 
از عبدالله بن مسعود روايت کرده است که مي‌ گفت : اگر ۹ بار قسم بخورم که رسول خدا کشته شده است برايم محبوب‌تر است از اين که يک بار قسم بخورم که او کشته نشده است ؛ زيرا خداوند او را پيامبر و شهيد قرار داده است . 
و از علماي شيعه ، مرحوم شيخ طوسي در كتاب تهذيب الأحكام مي‌نويسد : 
محمد بن عبد الله... وقبض بالمدينة مسموما يوم الاثنين لليلتين بقيتا من صفر سنة عشرة من الهجرة . 
تهذيب الأحكام - الشيخ الطوسي - ج 6 - ص 2 . 
محمد بن عبد الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) ... در روز دوشنبه 28 صفر سال دهم هجري در حالي از دنيا رفت كه مسموم شده بود . 
و نيز مرحوم علامه حلي در كتاب المنتهي مي‌نويسد : 
محمد بن عبد الله ... وقبض بالمدينة مسموما يوم الاثنين لليلتين بقينا من صفر سنة عشرين من الهجرة . 
منتهى المطلب (ط.ق) - العلامة الحلي - ج 2 - ص 887 . 
اما اين كه چه كسي و در چه زماني آن حضرت را سمّ داده است ، همانند بسيار ديگر از زواياي زندگي آن حضرت براي ما روشن نيست . 
محمد بن اسماعيل بخاري در صحيحش مي‌نويسد : 
قَالَ عُرْوَةُ قَالَتْ عَائِشَةُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ فِي مَرَضِهِ الَّذِي مَاتَ فِيهِ يَا عَائِشَةُ مَا أَزَالُ أَجِدُ أَلَمَ الطَّعَامِ الَّذِي أَكَلْتُ بِخَيْبَرَ فَهَذَا أَوَانُ وَجَدْتُ انْقِطَاعَ أَبْهَرِي مِنْ ذَلِكَ السُّمِّ . 
صحيح البخاري - البخاري - ج 5 - ص 137 . 
عايشه گفته است كه رسول خدا در مريضي خود ( كه در آن از دنيا رفتند) مي‌فرمودند تا كنون درد غذايي را كه در خيبر خوردم احساس مي‌كردم و الآن زماني است كه احساس كردم شريان‌هاي قلبم از آن پاره شده است
شايد برخي بگويند كه چنين مطلبي بعيد به نظر مي‌رسد كه سمي بعد از چهار سال اثر كند ، ضمن اين كه پيامبر اسلام قبل از خوردن آن سم در جنگ خيبر از مسموم بودن گوشت گوسفند آگاه شد و از خوردن دست كشيد ؛ چنانچه ابن كثير دمشقيمي‌نويسد :
وفي صحيح البخاري عن ابن مسعود قال : لقد كنا نسمع تسبيح الطعام وهو يؤكل - يعني بين يدي النبي صلى الله عليه وسلم - وكلمه ذراع الشاة المسمومة ، وأعلمه بما فيه من السم . 
البداية والنهاية - ابن كثير - ج 6 - ص 317 – 318 . 
در صحيح بخاري از ابن مسعود نقل شده است كه مي‌گفت : "ما صداي تسبيح گفتن غذا را هنگامي كه رسول خدا از آن تناول مي‌فرمود ، مي‌شنيديم" . يعني در جلوي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم . و گوشت سردست مسموم با حضرت سخن گفت و ايشان از سمي بودن خود مطلع كرد . 
در نتيجه اين كه چه كسي پيامبر را سمّ داده و اين سمّ در چه زماني بوده است ، براي ما به صورت دقيق روشن نيست . 
و از طرف ديگر مي بينيم كه محمد بن اسماعيل بخاري و مسلم و بسياري ديگر از بزرگان اهل سنت نوشته‌اند : 
قَالَتْ عَائِشَةُ لَدَدْنَاهُ فِي مَرَضِهِ فَجَعَلَ يُشِيرُ إِلَيْنَا أَنْ لَا تَلُدُّونِي فَقُلْنَا كَرَاهِيَةُ الْمَرِيضِ لِلدَّوَاءِ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ أَلَمْ أَنْهَكُمْ أَنْ تَلُدُّونِي قُلْنَا كَرَاهِيَةَ الْمَرِيضِ لِلدَّوَاءِ فَقَالَ لَا يَبْقَى أَحَدٌ فِي الْبَيْتِ إِلَّا لُدَّ وَأَنَا أَنْظُرُ إِلَّا الْعَبَّاسَ فَإِنَّهُ لَمْ يَشْهَدْكُمْ . 
صحيح البخاري - البخاري ج 8 - ص 40، ح 6886 ، ج 5 - ص 143 و ج 7 - ص 17 و و صحيح مسلم - مسلم النيسابوري - ج 7 - ص 24 و مسند احمد - الإمام احمد بن حنبل - ج 6 - ص 53 و تاريخ الطبري - الطبري - ج 2 - ص 437 و... 
عايشه گفته است در دهان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در زمان مريضي ايشان به زور دوا ريختيم ، پس با اشاره به ما فهماندند كه به من دوا نخورانيد ،‌ ما با خود گفتيم اين از آن جهت است كه مريض از دوا بدش مي‌آيد و وقتي حضرت بهتر شد ، فرمودند : آيا من شما را از اين كه به من دوا بخورانيد نهي نكردم ؟ پس فرمودند : بايد در دهان هر كسي كه در اين خانه است ،‌ در جلوي چشم من دوا ريخته شود ؛ غير از عباس كه او شاهد ماجرا نبوده است . 
نكته جالب توجه اين است كه بخاري اين حديث را در كتاب ديات ، باب قصاص نقل كرده است 
ابن حجر عسقلاني در شرح اين روايت مي‌نويسد : 
قوله لددناه أي جعلنا في جانب فمه دواه بغير اختياره وهذا هو اللدود . 
اين كه گفته : «لددنا» يعني اين كه ما در دهان آن حضرت بدون اين كه اختياري داشته باشد (بازور) دوا ريختيم 
در اين جا چند سؤال از برادران اهل سنت داريم كه اميد است پاسخ بدهند
1 .چرا عايشه و كساني كه در آن‌جا حضور داشتند ، حرف پيامبر را گوش نكردند و علي رغم نهي آن حضرت ، دارو را به زور در حلق آن حضرت ريختند ؟ مگر نه اين كه قرآن كريم مي‌فرمايد : 
وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا . الحشر / 7 . 
هر دستورى كه رسول به شما داد اطاعت كنيد و از هر گناهى نهيتان كرد آن را ترك كنيد ، و از خدا بترسيد كه خدا عقابى سخت دارد . 
2.چرا عايشه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم را با ديگر مريض‌ها يكسان مي‌بيند ؟ مگر نه اين كه خداوند مي فرمايد : 
وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَْوَى‏ . إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى‏ . النجم / 3 و 4 . 
هرگز از روى هوى و هوس سخن نمى‏گويد و آنچه مى‏گويد چيزي جز وحيى كه به وى مى‏شود نيست . 
چرا فكر كرد كه هر مريضي حتي پيامبر خوردن دوا را دوست ندارد ؟ نكند خداي نخواسته چيز ديگري به جاي دوا به پيامبر خورانده باشند ؟ 
آيا پيامبر اسلام به اندازه اطرافيان درك نمي كرد كه چه چيزي براي او خوب است و چه چيزي بد ؟ يا اين كه اطرافيان مي‌خواستند با انجام اين عمل ، همان سخن افرادي را تكرار كنند كه به هنگام درخواست قلم و كاغذ به پيامبر گرامي (ص)نسبت هذيان دادند ؟ 
و از همه عجيب‌تر اين است كه نقل كرده‌اند : پيامبر اسلام بعد از اين كه به هوش آمد ، دستور داد به همه آن‌ها كه به زور به حضرت دوا داده بودند ، از همان دوا بخورانند غير از عمويش عباس ! چرا پيامبر اسلام همه را مجازات مي‌كند ؟ مگر قرآن كريم نفرموده : 
وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ . الأنعام / 164 و الأسراء /15 و فاطر 18 و الزمر / 7 . 
هيچ گنهكارى بار گناه ديگرى را بر دوش نمى‏كشد . 

با اين تفصيل بايد براي مظلوميت آقا رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم بيش از همه اشك ريخت.

منبع :

http://weneedhelpmygod.blogfa.com/category/7

فاطمه بازدید : 362 چهارشنبه 27 خرداد 1394 نظرات (0)
اولین کتاب جامع الکترونیکی اندروید “حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم” در ایران را برای شما کاربران اندرویدی قرار داده ایم 
که شامل تاریخ زندگانی پیامبر (ص) ، قرآن مجید معجزه بزرگ پیغمبر (ص) ، حدیث کساء و اهل بیت پیامبر (ص) ، پیامبر (ص) و ایرانیان ، 
اخلاق و فضائل پیغمبر (ص) ، سیره پیامبر (ص)، سخنان پیامبر (ص) ، زیارت و توسل ، پیامبر اعظم  (ص) در آیینه قرآن ، 
پیامبر (ص) در کلام امیر المومنین (ع) ، پیامبر (ص) از نگاه اندیشمندان غیر مسلمان ، پیامبر (ص) در آینه ادب و هنر می باشد .

این نرم افزار همچنین زیارت نامه حضرت محمد را به صورت صوتی برای شما قرائت می کند .

از ویژگی های این اپلیکیشن می توان به امکان روشن نگاه داشتن صفحه نمایش ، امکان ارسال برنامه با بلوتوث ، امکان جستجو ،
 امکان به اشتراک گذاری محتوا ، امکان آپدیت نرم افزار و نمایش محصولات دیگر را نام برد .

نسخه فعلی نرم افزار : ۲.۵.۱

سیستم عامل موردنیاز : اندروید 2 و بالاتر


لینک دانلود
فاطمه بازدید : 379 چهارشنبه 13 اسفند 1393 نظرات (0)
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور-حضرت محمد -51دقیقه-حجم8.8مگابایت
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور-حضرت محمد -51دقیقه-حجم29.1مگابایت
فاطمه بازدید : 400 جمعه 28 تیر 1392 نظرات (0)

خديجه عليها السلام نمونه برجسته كمال، نبوغ، فهم و بينش بود كه همانند آن را در ميان مردان و زنان، كمتر مي‌توان يافت، و عفّت، نجابت، طهارت، سخاوت، حسن معاشرت، صميميّت، مهر و وفا از جمله صفات برجسته او بود. 
در جاهليّت، خديجه را طاهره و سيّده نساء قريش مي‌خواندند و در اسلام، يكي از چهار بانويي كه بر همه بانوان بهشت فضيلت و برتري دارند، شناخته شد و جز دختر ارجمند و عزيزش، هيچ بانويي اين مقام و فضيلت را نيافت. 
او براي رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم نعمتي بزرگ، و رحمتي از رحمات واسعه خداوند متعال بود. 
براي مرد، به ويژه مردي كه بيرون خانه و در اجتماع به فعاليّت‌هاي بزرگ مشغول بوده و مقاصد عظيم داشته باشد و عهده‌دار پيكار و جهاد بوده و مورد يورش مخالفان و هجوم دشمنان باشد، بهترين آرامش دهنده قلب و روح و نگهبان پايداري و استقامت و رفع كننده خستگي و ناراحتي، همسر هوشيار و خردمند و مهربان و دلسوز است. 
اگر مردي در خارج از خانه با دشمنان گرم پيكار گشته و به حمله‌هاي وحشيانه، استهزاء، سرزنش و اذيّت و آزار مردم گرفتار گردد و در منزل نيز با همسري نادان و بدخو و ترسو، ضعيف و شماتت گر، روبرو شود كه او را از كار و هدف وي و پيمودن راهي كه مدّ نظر اوست باز دارد و او را سرزنش كند و به ترك دعوا و تسليم شدن به دشمنان وادار نمايد، از اينكه هر روز شوهرش مورد شتم و استهزاي جاهلان قرار مي‌گيرد، خسته و ناخوشايند باشد و در پي حلّ مشكلات همسر خويش برنيايد، بي شك مشكلات و دشواري‌هاي آن مرد، دو چندان خواهد شد. 

پيامبر اسلام صلّي الله عليه وآله وسلّم آورنده بزرگ ترين رسالت آسماني، از طرف خدا مأمور بود كه با خرافات و مظاهر شرك و بت پرستي و ستمگري و محروميّت توده‌هاي ضعيف و فقر و جهل و ناداني، فساد و فحشا و آنچه رذايل بود، مبارزه و با گردنكشان، مشركان و بت پرستانِ متعصّب، رؤساي قبايل و سران استثمار، با عادات و اديان باطل و تعصّبات كوركورانه جهاد كند. 
مشركان، همه توان و قدرت خويش از جمله: شجاعان پيلتن و مردافكن، شعراي دشنام ده و ناسزاگو، اراذل و اوباش، زن و مرد، خويش و بيگانه، را براي مبارزه با اهداف آن حضرت بسيج كردند؛ و تا آنجا كه مي‌توانستند او و چند تن از يارانش را اذيّت كردند؛ مي‌زدند؛ رنج داده، ناسزا مي‌گفتند؛ سر راهش را با خار و خاشاك مي‌بستند؛ در حال نماز و پرستش به او توهين كرده و روابط خود را با او ويارانش قطع نمودند. طعام و خوار ‌و بار را در اختيار او و كسان و پيروانش قرار نمي‌دادند و در كل، محيط خارج، عليه پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم به پيكار و نبرد برخاسته بود و همه مشركان با دعوت و رسالتش مخالفت مي‌نمودند. 
با وجود اين همه دشمن، و موانع و مشكلات، اگر در ميان همه اين دشمنان، پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم هر روز وقتي به خانه مي‌آمد، با چهره گرفته و معترض همسرش، آن هم همسري كه سيّده زنان قريش و داراي آن شخصيّت و صاحب آن همه ثروت و مكنت بود، روبرو مي‌شد كه از راه دلسوزي و ترحّم و يا اعتراض، از او مي‌خواست تا از دعوت خويش دست بردارد و خود را مورد اين همه اهانت و استهزاء قرار ندهد، در چه وضع عجيب و دشواري قرار مي‌گرفت؟! 

اگر آن همسر محترم كه ثروت كم نظير خودش را در اختيار شوهر قرار داده بود تا در راه خدا و دستگيري از فقيران انفاق كند، پيشنهاد مي‌داد كه: مناسب است با قوم و قبيله ات كه حاضرند تو را امير و پادشاه خود قرار دهند، سازش كني؛ و با دين و روش آنها كاري نداشته باشي و زندگي آرام و راحت ما را به يك زندگي سرشار از حادثه و نگراني تبديل ننمايي، پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم چگونه او را قانع مي‌ساخت؟ و چه كسي توانايي مرهم گذاشتن بر جراحات روح و جسم آن حضرت را داشت؟ 
بي‌شك سراسر زندگي پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم از داخل و خارج خانه، فشار و مانع و سختي مي‌شد. ولي لطف خدا دريچه‌هاي قلب خديجه را چنان به سوي درك حقّانيّت دعوت اسلام باز كرد و آن چنان دلش را نوراني و سرشار از معرفت و حكمت گردانيده بود كه هرگز پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم با چنان منظره اسفناك، در داخل خانه روبرو نشد. 
دكتوره «بنت الشّاطي» مي‌گويد: «آيا همسري غير از خديجه اين استعداد را دارا بود كه دعوت تاريخي شوهرش را وقتي از غار حرا آمد، با ايمان قوي و آغوش باز و مهر و عطوفت استقبال كند، بي آن كه در راستي او و اينكه خداوند او را تنها نخواهد گذاشت، شكّي در دل راه بدهد؟

آيا جز خديجه، هيچ بانوي ثروتمندي كه در ناز و نعمت و آسايش و احترام زيسته، مي‌توانست با كمال رضايت و خرسندي از زندگي اشرافي، اموال بسيار و عزّت و توانگري چشم بپوشد؛ تا در دشوار ترين لحظات زندگي كنار همسرش بايستد و او را در بلايا و مشكلات موجود در راه تحقّق هدفي كه به حقّانيّت آن ايمان داشت، ياري كند؛ حاشا و كلّا! فقط خديجه چنين بود و زنان ديگر چون او نيستند، مگر آنكه در طبقه و رتبه او باشند.» (۱) 
خداوند به جاي شهر مكّه، مردم مكّه و مهر و محبّت آنها و استقبال ايشان از دعوت به توحيد خديجه را به پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم عطا كرد، و او هنگامي كه حضرت به خانه مي‌آمد، به استقبال وي مي‌شتافت و از حال وي پرسش مي‌كرد و از او دلجويي مي‌نمود و رحمت و نصرت و لطف خدا را به ياد او آورده، گرد و غبار را از چهره درخشانش مي‌شست؛ و ملالت آزار قوم را با تسلاّهاي گرم از دلش مي‌زدود. 
«ابن اسحاق» مي‌گويد: سخني از قوم در ردّ و تكذيب، كه موجب اندوه و آزردگي فكر و خاطرش شود، نمي‌شنيد؛ مگر آن كه خدا آن اندوه را به واسطه خديجه برطرف مي‌ساخت. خديجه سنگيني سخنان سخت را بر او سبك مي‌كرد و او را تصديق مي‌نمود. و رفتار و جسارت‌هاي مردم را بي ارزش و بي اهميّت مي‌شمرد. 
آري، خديجه نخستين زني بود كه دين اسلام را پذيرفت و با پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم نماز خواند؛ و جز علي بن ابي طالب عليه السلام ـ كه همواره پيش و بعد از بعثت، ملازم و پيرو پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم بود و از راه و روش پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم لحظه‌اي جدا نشد ـ كسي از بندگان خدا سابقه اسلام او را ندارد. 

خديجه با دورانديشي و افكار حكيمانه، خردمندي و حدس صائبي كه داشت، دعوت پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم را پذيرفت، و سوابقِ نيكو و درخشان رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم و اخلاق و صداقت و راستگويي و امانت‌داري، ياري ضعفا و دستگيري از فقرا، تواضع، قناعت و ايثار و بخشش و مهمان نوازي و ساير صفات پسنديده آن حضرت، همه در نظر خديجه ـ آن زن آزموده حكيمه ـ مجسّم بود؛ و مي‌دانست آن سوابق عالي و ملكوتي، در چنان محيط تاريك و پر از فساد و تباهي از علايم نبوّت است. 
خديجه، پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم را به خوبي شناخته و دريافته بود كه او از باطل پرهيز دارد و از دروغ بيزار است. 
بنابراين خديجه در پذيرفتن اسلام، هيچ گونه صبر و ترديدي نكرد؛ و از همان قدم اوّل، يار و مددكار پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم شد و ثروت و اموال خود را براي ياري دين خدا، در اختيار پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم قرار داد. 
خديجه نيز چون پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم از آزار مشركان و بت پرستان بي نصيب نماند؛ زن‌ها از او كناره گرفته و رفت و آمد با او را قطع كردند؛ به او زخم زبان مي‌زدند و سخنان درشت مي‌گفتند، حتّي در هنگام زايمان به كمك او نمي‌آمدند و او را تنها مي‌گذاشتند. 

امّا خديجه، آينده‌اي را مي‌ديد كه ديگران نمي‌ديدند. او مي‌دانست دين محمّد حقّ است؛ و طولي نخواهد كشيد كه پرستش خداي يگانه، جاي پرستش بت‌ها را خواهد گرفت؛ و خدا پيامبرش را ياري مي‌كند و روز به روز بر شهرتش افزوده مي‌شود. 
آري، خديجه در اسلام مقامي يافت كه از ميان بانوان، جز دخترش كه سيّده نساء عالمين است كسي به آن مقام و افتخار دست نيافت، و خدا نسل پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم را از چنين بانويي قرار داد. 
پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم در عين نشاط جواني، در سنِّ بيست و پنج سالگي با خديجه كه چهل سال از عمر خويش را پشت سر گذاشته بود، ازدواج كرد. و حدود بيست و چهار سال، خديجه چراغ خانه پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم و انيس و غمخوار او بود و پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم تا خديجه زنده بود، يعني تا سنّ پنجاه سالگي خودش و شصت و پنج سالگي خديجه، زن ديگري اختيار نكرد. 

بعد از خديجه هم اگر چه به اقتضاي حكمت‌ها و مصالحي، زن‌هاي متعدّدي گرفت، ولي هيچ يك از آنها جاي خديجه را نگرفتند و فراقي را كه از فقدان خديجه در خانه رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم پيدا شد، پر نكردند، و پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم از آنها صاحب فرزندي نشد و نسل او از خديجه باقي ماند. 
پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم خديجه را فراموش نكرده و از اخلاق و صفات او ياد مي‌فرمود؛ به كساني كه با او آشنا و دوست بودند، احسان و لطف مي‌كرد. 
«عايشه» مي‌گويد: «بر احدي از زن‌هاي پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم آن قدر غيرت نورزيدم كه بر خديجه غيرت ورزيدم. براي اينكه پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم بسيار از او ياد مي‌فرمود و اگر گوسفندي ذبح مي‌شد، از آن براي دوستان خديجه مي‌فرستاد». (۲) 
و نيز از «عايشه» روايت شده است كه: «رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم از خانه بيرون نمي‌رفت، مگر آن كه خديجه را ياد مي‌كرد و بر او به خوبي و نيكي مدح و ثنا مي‌فرمود. 

روزي از روزها غيرت مرا گرفت، گفتم: او پير زني بيش نبود و خدا بهتر از او را به شما عوض داده است. پيامبر صلّي الله عليه وآله و سلّم غضبناك شد؛ به طوري كه موي جلوي سرش از خشم تكان مي‌خورد؛ سپس فرمود: «نه، به خدا، بهتر از او را خدا به من عوض نداده، ايمان آورد به من، وقتي مردم، كافر گرديدند و تصديق كرد مرا، هنگامي كه مردم مرا تكذيب مي‌كردند و در اموال خود با من مواسات كرد، وقتي مردم مرا محروم ساختند و خدا از او فرزنداني روزي من كرد و از زنان ديگر محروم فرمود». (۳) 
«انس بن مالك» روايت كرده كه رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم فرمود: «بهترين زنان عالم مريم بنتِ عمران وآسيه بنت مزاحم و خديجه بنت خُوَيْلِد و فاطمه بنت محمّد صلّي الله عليه وآله وسلّم هستند».(۴) 
از «ابن عبّاس» روايت شده كه: پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم چهار خط در زمين كشيد و فرمود: «آيا مي‌دانيد اين چيست؟» عرض كردند: «خدا و رسول خدا داناتر است.» پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم فرمود: «فاضلترين زنان بهشت، خديجه بنت خويلد و فاطمه بنت محمّد صلّي الله عليه وآله وسلّم و مريم بنت عمران و آسيه بنت مزاحم ـ همسر فرعون ـ مي‌باشند.» (۵) 
در «سيره ابن هشام» روايت كرده كه: جبرييل خدمت رسول خدا آمد و گفت: «خديجه را از طرف خدا سلام برسان». 
پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم فرمود: يا خَديجَةٌ هذا جِبْريلُ، يُقْرِئُكِ السَّلام مِنْ رَبِّكِ. فَقَالَتْ خَديجَةُ : اَللهُ السَّلامُ وَمِنْهُ السَّلامُ، وعَلي جِبْريلَ السَّلامُ» (۶) 
و به روايت «حاكم»، خديجه فرمود: اِنّ اللهَ هُوَ السَّلامُ وَ عَلي جِبْريلَ السَّلامُ، وَ عَلَيْكَ السَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُه».(۷) 
يكي از مزاياي خديجه اين بود كه همواره پيش از بعثت و بعد از بعثت، پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم را تعظيم مي‌كرد و سخنش را تصديق مي‌نمود. فضايل خديجه و كرايم اخلاق او بسيار است كه قلم ناتوان امثال بنده توان بيان آن را ندارد. سَلامُ الله عَلَيْها وَ عَلي بَعْلِها رَسُولِ اللهِ صَلّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَي ابْنَتِها سَيَّدَةِ نِساءِ الْعالَمينَ وَ عَلي صَهْرِها عَلِيٍّ اَميرِ الْمُؤمِنينَ وَ سَيِّدِ الْمُسْلِمينَ وَ عَلي اَبْنائِهَا الْاَئِمَّةِ الطّاهِرينَ. 

به نقل از ایت الله صافي گلپایگانی

فاطمه بازدید : 355 یکشنبه 16 تیر 1392 نظرات (0)
موضوع مناظره: تغییر قبله مسلمین و بداء



16 ماه پس از هجرت،در نیمه رجب، پیامبراسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در مسجد «بنی سلمه» (واقع در یك كیلومتری شمال مسجد احزاب) با جمعی از مسلمین، نماز ظهر را اقامه می كردند، پس از دو ركعت، جبرئیل آیه شریفه: قَدْنَری تَقَلُّبَ وجهك فی السَّماء فَلَنُوللیَنَّكَ قِبْلَهً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ المَسجِد ِالحَرامِ وَ حَیْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ...( 139 سوره بقره) را نازل كرد،پیامبراكرم(ص) در حال نماز به طرف كعبه برگشت و دو ركعت بعد را به طرف كعبه خواند، اقتدا كنندگان نیز متابعت كردند، و آن مسجد، بهنام
 «مسجد ذو قبلَتَین» معروف گردید. 

پس از این ماجرا، این بار یهودیان از هر سو، به این قانون تغییر قبله اعتراض كردند، و از این جهت بر ضدّ اسلام به تبلیغ پرداختند. در این شرئط، بین آنها و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ توافق شد كه این مسئله در یك جلسه بحث آزاد، مطرح گردد. 

جمعی از یهود در آن جلسه شركت كردند، و پس از برقراری جلسه، نخست یهود سخن را به دست گرفته و به صورت سؤال چنین گفتند: 

جمعیت یهود: «شما بیش از یك سال كه به مدینه آمدهاید به سمت بیتالمقدّس، نماز میخواندید ولی اكنون از آن منحرف شده و به سمت كعبه نماز میخوانید لطفاً بفرمائید، نمازهائی كه به سوی بیتالمقدّس میخواندید، درست بوده یا باطل بوده است؟ 
اگر درست بود، قهراً عمل دوّم شما باطل است و اگر باطل بود، ما چگونه به اعمال دیگر شما (كه در حال تغییر است) اطمینان پیدا كنیم، كه همچون قبله فعلی شما، باطل نباشد؟!

پیامبر: هر دو قبله، هر كدام در جای خود درست و حق بوده در این چند ماه، نماز خواندن به سمت بیتالمقدّس حق بود، اینك ما از طرف خدا مأمور شدیم كه خانه كعبه را قبله خود قرار دهیم. 

وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالّمَغْرِبُ فَاَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ اِنَّ الله واسِعٌ عَلیِمٌ: 
«مشرق و مغرب از آن خداست و به هر سو رو كنید خدا آنجا است خداوند بینیاز و دانا است» (سوره بقره، آیه 115) 

جمعیّت یهود: ای محمّد! آیا برای خدا «بداء» حاصل شد (یعنی موضوعی برای او در سابق مخفی بود و اكنون آشكار شد، و از دستور قبل پشیمان شده و دستور دیگری داد). 
و بر این اساس، قبله جدید معیّن كرد؟ اگر چنین بگوئی خدا را همچون یك انسان نادان و پشیمان شده فرض كرده ای؟!


پیامبر: «بَداء» (به این معنی) از برای خدا نیست، خدا آگاه و قادر مطلق است، خطائی از او سر نمیزند كه بعد پشیمان گردد و تجدید نظر كند، و هیچ چیزی مانع سر راه او نیست، تا به خاطر آن، وقتها را عوض بدل نماید. 
از شما می پرسم: «آیا انسان بیمار، سالم نمیشود و یا انسان سالم رنجور و بیمار نمیگردد، و یا زنده، نمیمیرد و زمستان، تابستان نمیشود؟ آیا خداوند كه اینگونه امور را تبدیل به امور دیگر میكند، برایش «بَداء» حاصل میشود؟!»

جمعیّت یهود: نه در این امور «بَداء» نیست.

پیامبر: تغییر قبله نیز، از همین قبیل است، خداوند در هر زمان برحسب مصالح بندگان، دستور خاصّی دارد، هر كس اطاعت كند، پاداش میبرد وگرنه مجازات خواهد شد، نباید باصلاح و تدبیر خدا مخالفت كرد.


...........


احتجاج طبرسی/ ص83-85


moude49 بازدید : 381 دوشنبه 09 بهمن 1391 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

[تصویر:  narmafzar.jpg]

"نرم افزار چند رسانه ای پیامبر رحمت"

امکانات:مولودی ویژه میلاد،مقاله،کتاب برای موبایل و........

این نرم افزار در قرارگاه فناوری سپاه مهدویت(پیروان موعود) تهیه شده و در همایش پیامبر رحمت نیز در بین حاضران

پخش شد

امید است که مورد قبول ساحت مقدس امام عصر قرار گیرید

دانلود

moude49 بازدید : 448 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

امروزه صهیونیسم لغتی آشنا در ادبیات سیاسی است. رژیم اشغالگر اسرائیل بر پایه ایدئولوژی صهیوینستی شکل گرفته است و نژادپرستی رایج در میان اسرائیلیها نیز ریشه در همین مکتب دارد. صهیونیسم به صورت کلی به معنای بازگشت یهودیان به سرزمین موعود است. اما صهیون به چه معناست و چرا این جنبش با عنوان مصهیونیسم خوانده میشود؟ چه تفاوتی در میان طرفداران صهیوینسم وجود دارد؟ آیا تمام نحلیهای صهیونیستی دارای ریشه مذهبی هستند؟ صهیونیسم سیاسی که بنیانگذار آن را تئودور هرتصل مینامند چیست و چه تأثیری در شکلگیری دولت غاصب اسرائیل داشته است؟


دولت کنونی اشغالگر اسرائیل بر پایه ایده صهیونیسم شکل گرفت


نگاهی مختصر به صهیوینسم و شعب مختلف آن
صهیون، درزبان عبری، به معنای پُرآفتاب و نیزنام کوهی در جنوب غربی بیتالمقدس است. کوه صهیون، زادگاه و آرامگاه داود پیامبر علیه ‏السلام و جایگاه سلیمان علیه ‏السلام بود. گاه این واژه نزد یهودیان، به معنای شهر قدس، شهر برگزیده و شهر مقدس آسمانی به کار می‏رود؛ ولی در متون دینی یهود، صهیون، اشاره به آرمان و آرزوی ملت یهود برای بازگشت به سرزمین داود علیه ‏السلام و سلیمان علیه ‏السلام و تجدید دولت یهود دارد. به دیگر سخن، صهیون برای یهود، سمبل رهایی از ظلم، تشکیل حکومت مستقل و فرمان‏روایی بر جهان است و ازاین رو، یهودیان خود را فرزندان صهیون می ‏دانند.


تپه صهیون؛ این لغت هم اینک از جانب صهیونیستها به عنوان مترادفی برای اشاره به کل بیت المقدس به کار میرود
درتعریف صهیونیسم باید آنرا به دو دسته تقسیم کرد؛ یک صهیونیسم معنوی و دیگری صهیونیسم سیاسی. صهیونیسم معنوی یا مذهبی بر پایه کتاب مقدس شکل یافته و اندیشمندانی مانند احد هائان درسال ۱۸۹۷ صهیونیسم معنوی را تعریف کردند. بر پایه نظر و یافته های چنین اندیشمندانی از کتاب تورات، یهودیان قوم  برگزیده جهان هستند و در سراسر دنیا پراکنده اند. بر این اساس نوع نگاهی که صهیونیسمهای معنوی به موضوع فلسطین دارند این است که فلسطین یک تاریخ برای یهودیان است و به عنوان یک تاریخ باید مورد احترام قرار گیرد. لذا نوع نگاه طرفداران صهیونیسم معنوی یا مذهبی تاریخی و همراه با اعتقادات دینی است.


برخی یهودیها بنا بر عقاید مذهبی خود مخالف ایده صهیونیسم و اسکان یهودیان در سرزمینهای فلسطین هستند
اما دسته دوم پایه گذاران صهیونیسم سیاسی هستند؛ پدر صهیونیسم سیاسی تئودور هرتصل است. هرتصل در ۱۸۹۶ جزوه ای را به زبان آلمانی تدوین میکند که عنوان آن “دولت یهود” بود. هرتصل در این جزوه تئوری را مطرح میکند که نوعی صهیونیسم متفاوت با صهیونیسم معنوی یا مذهبی را ارائه میدهد. در سنت معنوی صهیونیسم، فلسطین تنها یک تاریخ بود اما هرتصل به دنبال آن بود که یهودیان سراسر جهان را گردهم آورده و یکپارچه کند. او براین باور بود که مقدمه گردهم آوردن یهودیان از سراسر جهان تشکیل یک دولت است. لذا هرتصل صهیونیسم را از فاز معنوی و مذهبی آن وارد فاز سیاسی کرد. او باور داشت که تنها راه مقابله با اقدامات یهودستیزی موجود در دنیا این است که یهودیان یک موطن متعلق به خود را تملک کنند. لذا درجزوه خود پیشنهاد میدهد که آرژانتین یا فلسطین به عنوان مرکز دولت یهود درنظر گرفته شود. در گزارش حاضر نگاهی داریم به زندگی و فعالیتهای تئودور هرتصل، بنیانگذار صهیونیسم سیاسی.


فعالیتهای هرتصل موجب گشت تا تشکیل دولت یهود تبدیل به هدف بخش اعظمی از صهیونیستها گردد


هرتصل؛ یک یهودی سکولار و بی دین!
دوران کودکی و جوانی
هرتصل در شهر پست (Pest) مجارستان و در یک خانواده یهودی متولد گشت. وی فرزند دوم جانت و جاکوب هرتصل بود. خانواده آنها به زبان آلمانی تکلم نموده و پایبند به اعتقادات مذهبی نبودند. وی در دوران مدرسه نتوانست در حوزه علوم به موفقیتی نائل آید و بعدها علاقه زیادی به شعر و علوم انسانی نشان داد. این علاقه باعث گردید که بعدها دارای یک شغل موفق ودر حوزه روزنامه نگاری گردد.


هرتصل نوجوان در کنار خانواده اش
میراث سکولار خانوادگی
هرتصل در دوران کودکی و نوجوانی اش هیچ علاقه ای به معنویات یهودی نداشت. این امر را میتوان ناشی از پرورش خانوادگی وی دانست زیرا والدین وی هیچ نوع دلبستگی به آداب و رسوم یهودی نداشتند. مادر وی بیشتر بر سنت انسانگرایانه فرهنگ آلمانی توجه داشت و پسر خود را نیز بر اساس آموزه های فرهنگ آلمانی پرورش میداد. وی به عنوان یک “پسر یهودی کاملا بی ایمان، ضد سنت و سکولار” پرورش یاقت که دین را به کل رد مینمود و همیشه با یک “بدبینی تمسخرآمیز” راجع به یهودیت سخن میگفت. وی با نگاهی تحقیرآمیز به دین نگاه کرده و آن را پدیده ای نامتمدن مینامید. به نوشته الون (Elon)، حتی پس از علاقه مندی هرتصل به “مسأله یهود” میتوان رگه هایی از خودتحقیری یهودی را در نوشته های وی مشاهده نمود.


هرتصل در قامت یک روزنامه نگار جوان
البته در برخی منابع بدین امر اشاره شده که مادر هرتصل یکی از حامیان وی در ترویج اندیشه صهیونیسم سیاسی بود اما باید بدین نکته توجه داشت که احتمالا شاخصه سکولار و غیردینی این اندیشه باعث گردیده بود که مادر هرتصل نیز به صف حامیان آن بپیوندد. هرتصل با دختری به نام جولیا ازدواج نمود که بنا بر برخی گزارشها یهودی نبود. در مورد اینکه همسر وی هیچ علاقهای به صهیونیسم نداشت در میان محققین اتفاق نظر وجود دارد. اما نکته جالب اینجاست که در یهودیت فرزندان بر دین مادر خود هستند و بنابراین در صورت غیریهودی بودن جولیا (که به احتمال زیاد چنین است) فرزندان بانی صهیونیسم سیاسی و پدر اسرائیل یهودی نبودند.


هرتصل در کنار خانواده
نسل هرتصل درنهایت برافتاد. دختربزرگش پالین اختلال روانى پیداکردو ازشوهرش طلاق گرفت وبه کارهرزگى روى آورد؛چنانکه معتادبه موادمخدرنیزشدو سرانجام دربیمارستان درگذشت.
پسربزرگ او هانس نیزمخالفت بابرخى تعالیم یهود رابه منصه ظهوررساند. اونیزبه افسردگى واختلال روانى دچارگردیدوبه مسیحیت روى آورد،ودرنهایت،خودکشى کرد. دخترکوچکش تراد معروف به مارگارت هم دایم بیماربود. نوه دخترى‏اشاستفانتئودورنیوم� � که تامقام افسرى ارتش انگلستان پیشرفته بود،درواشنگتن خودرا ازبالاى پل به رودخانه انداخت.


آیا ماجرای دریفوس باعث تحول فکری هرتصل گشت؟
گفته میشود در جریان محاکمه دریفوس (افسر یهودی ارتش فرانسه که متهم به جاسوسی برای آلمان شده بود) هرتصل با عقاید و افکار ضدیهودی مردم اروپا (احساسات ضدیهودی مردم اروپا دارای دلایل فرهنگی و اجتماعی بسیاری میباشند که در مجالی دیگر باید به آنها پرداخت) آشنا شده و چنان تحت تأثیر این قضایا قرار گرفت که مسیر زندگی خود را به طور کامل عوض نموده و روی به سوی صهیونیسم و یافتن وطنی برای یهودیان برآمد تا در این وطن جدید دیگر کسی نتواند به آزار، اذیت و تعقیب یهودیان بپردازد.


تأثیرپذیری هرتصل از ماجرای محاکمه دریفوس افسانه ای است که هرتصل بعدها ضرورتی برای رد آن ندید
با این حال صحت و سقم این ماجرا محل تردید دارد. برخی محققین به مانند کورنبرگ (Kornberg) بر این باورند که روایت مذکور افسانه ای بیش نیست که هرتصل ضرورتی برای انکار آن ندید و اینکه حتی خود هرتصل نیز در زمان مذکور معتقد به گناهکار بودن دریفوس بود. تاریخ نگاران بر این باورند که آنچه بیش از هر چیز بر تغییر عقاید هرتصل تأثیرگذار بود به قدرت رسیدن کارل لوگر (Karl Lueger) از حزب سوسیال مسیحی در وین (۱۸۹۵) بودکه که معروف به برخورداری از عقاید ضدیهودی بود. در همین زمان بود که هرتصل تصمیم گرفت برای تأمین امنیت یهودیان باید آنها دارای سرزمینی باشند که در آن اکثریت را داشته باشند.


دولت یهودی؛ نسخه هرتصل برای حل مسأله یهود

هرتصل در اوایل سال ۱۸۹۵ کتابی به نام “دولت یهودی” را منتشر نمود که در فوریه ۱۸۹۶ به چاپ رسیده و سر و صدای زیادی به راه انداخت. در این کتاب دلایلی چند در این باب ضرورت ترک اروپا توسط ملت یهود و اسکان آنها در آرژانتین و یا فلسطین [هرتصل در کتاب خود سرزمین فلسطین را با نام جعلی و غیرواقعی اسرائیل معرفی مینماید] مطرح شده بود. کتاب هرتصل به سرعت در جهان یهودیت پخش شده و توجهات بسیاری را معطوف به خود نمود. حامیان جنبش صهیونیستی به مانند “هووی صهیون” (Hovevei Zion) فورا از افکار وی استقبال نمودند. این در حالی است که یهودیت سنتی با وی مخالفت نمود زیرا این تفکر را تهدیدی برای تلاشهای آنها در جهت پذیرش در کشورهای محل سکونت یهودیان و نیز در تضاد با اراده خداوند میدانستند.


هرتصل در کتابی با نام “دولت یهود” دعوت به ایجاد کشوری یهودی میکند
سرزمین مورد نظر وی برای این کار فلسطین بود اگرچه پیشنهادهای دیگری چون آرژانتین و یا اوگاندا را نیز بررسی نمود.

هرتصل معتقد بود یهودیان بیگانگانی هستند که هیچگاه در کشورهای اروپایی مورد پذیرش قرار نخواهند گرفت و تنها راه چاره باقی مانده کوچاندن آنها است. وی معتقد بود، تنها با راه‏حل سیاسى، یهودیان مى‏توانند تغییر شکل و سبک بدهند و شرایط بهترى در زندگى پیدا کنند؛ که آن‏هم تنها با تأسیس دولت مستقل یهودى و با رضایت قدرت‏هاى بزرگ جهان امکان‏پذیر خواهد بود. این دولت مى‏تواند در اسرائیل یا در آرژانتین با اراده و تصمیم قوم یهود شکل گیرد. هرتصل مى‏گوید: تحقق این طرح مستلزم تأسیس دو ساختار است: جامعه یهودیان که بتواند نمایندگى قوم یهود را در یک ساختار کاملاً قانونى رهبرى کند و شرکت یهودى که کار کنترل امور تجارى و بازار کار را بر عهده داشته باشد.


هرتصل تنها راه حل مسأله یهودیان اروپا را در کوچ آنها به آرژانتین یا سرزمین فسلطین و تشکیل دولت و کشوری یهودی در آنجا معرفی نمود


تبدیل صهیونیسم از ایده به عمل؛ آغاز فعالیتهای هرتصل به عنوان نماینده جنبش صهیونیسم
هرتصل صهیونیسم را از فکر و اندیشه صِرف، به جنبش و سازمان تبدیل کرد و قراردادهاى خاموش میان تمدن غرب و سازمان صهیونیسم به عنوان نماینده یهودیان اروپا برقرار ساخت. در این مرحله، هرتصل فعالیت‏هاى صهیونیستى خود را به شیوه‏اى سنتى آغاز کرد و به رهبران سنتى یهودیت (خاخام‏ها و ثروتمندان) و نیز صاحب ‏نفوذان سنتى که به او با نوعى نفرت و بى‏تفاوتى نگاه مى‏کردند روى آورد.


نقشه فلسطین و اراضی اشغالی از سال ۱۹۴۸ تا سال ۲۰۱۲
تنها صهیونیستهای حامی بازگشت به فلسطین بودند که به حمایت از ایده هرتصل حمایت کردند
همین امر موجب گشت که وی فلسطین را به عنوان سرزمین دولت یهود انتخاب نماید
در آغاز ایده های وی توجه زیادی را جلب خود نکرد و اکثریت یهودیان پرنفوذ و ثروتمندی که وی بر حمایت آنها دل بسته بود چندان نظر مساعدی نسبت به وی نشان ندادند. همین امر باعث گشت که وی برخی اصلاحات را در اندیشه های خود انجام داده و کتاب “دولت یهود” را منتشر نماید تا شاید بتواند از این طریق حمایت افکار عمومی یهودیان را جلب نماید. متعاقب این امر، بخش عمده جنبش محبان صهیون و دانشجویان صهیونیستى در اتریش و کشورهاى دیگر از حامیان جدى هرتصل شدند و وى را رهبر خود معرفى کردند. اتفاقا به خاطر ارتباط زیاد با جنبش محبان صهیون، هرتصل به این جمع‏بندى رسید که تنها سرزمینى که مى‏تواند ایده خود را در آنجا اجرا کند، فلسطین است.


فعالیتهای سیاسی هرتصل برای پذیرفته شدن ایده دولت یهودی اسرائیل از جانب دولتهای بزرگ
هرتصل در ۱۰ مارس ۱۸۹۶ با یک کشیش اوانجلیکی به نام ویلیام هشلر (William Hechler) دیدار نمود. دیداری که سهم بسزایی در مشروعیت بخشیدن به جنبش صهیونیسم سیاسی داشت. هرتصل بعدها در کتاب خاطرات خود چنین نوشت: “من باید رابطه ای مستقیم و آشکار با یک حاکم مسؤول یا غیر مسؤول، یعنی یک وزیر دولت یا شاهزاده، برقرار سازم. در این صورت یهودیان مرا باور کرده و از من تبعیت خواهند نمود. مناسبترین فرد میتواند قیصر آلمان باشد.” کشیش اوانجلیکی به وی کمک کرد تا ابتدا با فردریک اول، دوک بزرگ بادن و دایی قیصر ویلهلم دوم آلمان و سپس با خود قیصر دیدار نماید. این دیدارها باعث گشت تا جنبش صهیونیستی هرتصل مشروعیت زیادی در میان یهودیان کسب نماید. وی بعدها نیز چند دیدار با قیصر داشت.


هرتصل از همان ابتدا فعالیتهای تبلیغاتی را در دستور کار خود قرار داد
وی دیداری با قیصر آلمان داشت تا بدین ترتیب چهرهای موجه و مشروع از جنبش صهیونیستی خود به یهودیان و سایر مردم جهان به نمایش گذارد
هرتصل بعدها به ترکیه نیز سفری داشته و توانست با سلطان عثمانی دیدار نماید اما در کسب نظر موافق وی برای برپایی دولت صهیونیستی در فلسطین موفق نبود


برگزاری کنگره صهیونیستی و تلاش برای کسب نظر موافق دولتهای بزرگ
هرتصل در سال ۱۸۹۷ نشریه “دایولت” را برای انتشار عقایدش در وین تأسیس نمود و سپس برنامه ای برای برگزاری اولین کنگره صهیوینستی در بازل سوئیس تدوین کرد. وی به عنوان رئیس این کنگره انتخاب گردید (سمتی که تا زمان مرگ در سال ۱۹۰۴ در اختیار داشت). وی علاوه بر دیدار با ویلهلم دوم به کنفرانس صلح لاهه نیز دعوت شده و در آنجا با استقبال گرم دولتمردان اروپایی مواجه گشت.


اولین کنگره صهیونیسم که هرتصل بنیانگذار آن بود
هرتصل در سالهای ۱۹۰۲ و ۱۹۰۳ به کمیسیون سلطنتی بریتانیا در امور مهاجرت بیگانگان دعوت شد. وی در انجا با اعضای دولت انگلیس بالاخص چمبرلن، وزیر وقت مستعمرات، آشنا شده و از وی خواست تا در اسکان یهودیان در صحرای سینا یاری رساند.

از مصر تا اوگاندا و مرگ
پس از شکست طرح صحرای سینا، در گفت‏وگوى هرتصل با گرینبرگ و چمبرلیندر ۲۰مى ۱۹۰۳، گرینبرگ طرح سکونت یهودیان در جزیره قبرس را برجسته کرد، در حالى که چمبرلین پیشنهاد سکونت در اوگاندا را داد، ولى هرتصل آن را نپذیرفت. لیکن شرایط اروپاى شرقى، هرتصل رامصمم کرد تا ضمن از سرگیرى مذاکرات با دولت بریتانیا، حتى طرح اوگاندا را مدنظر داشته باشد. تا با این کار هم با دولت بریتانیا روابط حسنه خود را حفظ نماید و هم با مطرح شدن گزینه ای دیگر عثمانی را تحت فشار قرار دهد.


جوزف چمبرلن، وزیر وقت مستعمرات بریتانیا همکاری نزدیکی با هرتصل برای یافتن سرزمینی به منظور تشکیل دولت یهودی داشت
با توجه به اینکه دولت بریتانیا نسبت به اجراى ایده صهیونیستى در اوگاندا نظر مساعد داد و اعلام کرد هیأتى براى شناسایى منطقه به آنجا برود، هرتصل طرح اوگاندا را به کنگره ششم صهیونیستى برد. در این کنگره هرتصل بیان کرد که طرح اوگاندا هدف اصلى صهیونیسم نیست، بلکه هدف اصلى احیاى سرزمین اسرائیل است. اما این پیشنهاد مخالفان سرسختی در میان سایر صهیونیستها داشت. جریان مخالفان تا آنجا پیش رفتند که طى یک نشست در نوامبر ۱۹۰۳ نماینده‏اى را نزد هرتصل فرستادند و از او درخواست کردند تا طرح اوگاندا ملغا اعلام شود و فقط فلسطین مورد توجه قرار بگیرد. گرچه هرتصل در ملاقاتى با شوراى صهیونیست توانست تا حدودى از موج مخالفت‏ها بکاهد، لیکن همچنان مخالفت‏ها با فراز و فرود ادامه داشت تا اینکه هرتصل در سوم جولاى ۱۹۰۴ درگذشت.


ارزیابی نهایی
ایده صهیونیسم قبل از هرتصل نیز وجود داشت و با گذر زمان قدرتمندتر شد تا اینکه هرتصل توانست آن را تثبیت نموده و تشکیل یک دولت یهودی را تبدیل به هدف اصلی بخش اعظمی از یهودیان و نیز دولتهای بزرگ اروپا نماید. بعدها رواج افسانه هولوکاست باعث گردید تا صهیونیستها فریاد مظلومیت و دادخواهی سر داده و دولتهای اروپایی نیز که موقعیت را مناسب میدیدند طرح اسکان آنها را در فلسطین به مرحله اجراء گذاردند.


مرگ مشکوک هرتصل فرصت نداد تا وی شاهد عملی گشتن آرزوی شومش باشد
بدین ترتیب دولت مد نظر هرتصل در سال ۱۹۴۸ و در سرزمینهای اشغالی فلسطین به مانند غده ای سرطانی متولد گشت. البته مرگ مشکوک وی فرصت نداد تا وی شاهد تحقق آرزویش باشد. مرگی که شاید یکی از دلایل آن عدول نسبی وی از خواسته بزرگان صهیون یعنی اسکان حتمی یهودیان در فلسطین بود.
منبع : مشرق

یا علی


فاطمه بازدید : 421 سه شنبه 30 آبان 1391 نظرات (0)
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    آیا از عملکرد سایت و موضوعات راضی هستید؟
    بیشترین مطالب درباره چی باشن؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 413
  • کل نظرات : 189
  • افراد آنلاین : 49
  • تعداد اعضا : 141
  • آی پی امروز : 129
  • آی پی دیروز : 416
  • بازدید امروز : 165
  • باردید دیروز : 696
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 861
  • بازدید ماه : 2,545
  • بازدید سال : 60,012
  • بازدید کلی : 600,160